آمده جان من از زهر كینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم، كنج قفس میمیرم
امشب اونهایی كه اومدن برا امام هادی عزاداری كنند،گفتند:اگر امشب سامرا امام هادی زائر نداره،ما میریم به آقامون امام زمان تسلیت میگیم،میگیم آقاجان سرت سلامت آقا.
آمده جان من از زهر كینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم كنج قفس میمیرم
گریه ی نور چشمم كرده از جان سیرم
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم، زخم زبان و طعنه شنیدم
عجیب داستان امام هادی،شبیهه سرگذشت امام سجاد بوده،روضه ها شبیهه همه، لذا در ارشاد شیخ مفید نوشته:وقتی آقا رو از مدینه به سمت سامرا می آوردند،مثل امام سجاد كه سه روز و سه شب پشت دروازه ی ساعات،آقارو نگه داشتند. امام هادی رو هم در یك خرابه ای جای دادند،سه روز بیرون از شهر امام هادی رو نگه داشتند.این یه روضه است شبیه امام سجاد یه روز دیگه ام وقتی آقا رو وارد بزم شراب كردند،نانجیب حرومزاده جام شراب به امام هادی تعارف كرد،می خوام بگم آقا جانم اما در هر دو روضه ی یه فرق بزرگ بین روضه ی شما و امام سجاد بود،درسته شمارو هم در خرابه جای دادند، اما دیگه ناموستون رو با دستای بسته وارد نكردند،جلو چشمت ناموست رو با تازیانه نزدند،آقا شما رو هم وارد بزم شراب كردند اما جلو چشمت سر بابات رو داخل تشت نگذاشتند، با چوب خیزران بر لب و دندان بابا نزدند.
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم زخم زبان و طعنه شنیدم
كربلایم سامراست بر لب من یا زهرا
نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
هم امام هادی و هم امام صادق رو نیمه ی شب از خانه بیرون بردند،اما بی عمامه ،بی ردا، وقتی خوب توجه میكنی فاطمیه تموم شده، اما مگه میشه روضه های فاطمه تموم بشه، میخوام یه چیزی بگم رد شم،این كه امام هادی و امام صادق رو بی عمامه بردند،شاید دلیلش این باشه،شیخ جعفر مجتهدی میگه تو حرم امیرالمؤمنین گفتم آقاجان میخوام من ببینم صحنه ای كه شما رو از خونه بیرون كشیدند،بعضی ها می دونند من چی میخوام بگم،از همین اول آه از نهادشون بلند شد، در عالم مكاشفه ،در كتاب مرحوم شیخ جعفر مجتهدی «۱» این قضیه رو نوشته: در عالم مكاشفه امیرالمؤمنین فرمود:شیخ جعفر طاقت نمیآری ببینی رها كن این خواسته رو، میگه عرض كردم آقا جان به من اجازه بدهید ببینم چه خبر بوده مدینه، بی شرمی این قوم رو میخوام بفهمم، آقا فرمود: شیخ جعفر حالا كه اصرار داری بسم الله، یه مرتبه پرده از جلو چشمم افتاد دیدم در خونه ی امیرالمؤمنین باز شد،یازهرا... عمامه ی امیرالمؤمنین رو دور گردن آقا انداختند دارند از خونه بیرون میكشنند مولارا..آخی...غریب آقام،غریب آقام،غریب آقام
نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
در غریبی زظلم و كینه آبم كرده اند
وای من وارد بزم شرابم كرده اند
غریتی ها
جام شراب و لبخند دشمن آن نیمه ی شب
لرزیدم و آه از دل كشیدم با یاد زینب
حالا امام هادی میخواد برات روضه بخونه
سر خونین، تشت زر، چوب و لب های دلبر
حسین.... دیگه كسی آروم نباشه،همه با امام هادی هم ناله بشن،حسین...... تو مجلس یزید ملعون سر داره قرآن میخونه،یه وقت نانجیب شروع كرد با چوب خیزران بر لب و دهان ابی عبدالله،یه وقت دیدند قاطی این زن و بچه،یه نازدانه رو پا بلند شده،هی میگه عمه جان، این سر بابای منه، بگو به چه جرمی دارند با چوب خیزران میزنند، حسین...... ان شاءالله امام هادی كربلاتو همین امشب امضاء كنه،هر كجا هستی ناله بزن،حسین....
آن شبی كه مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدت غم مرگ عیان در نظرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاك یتیمی به عذار پسرم
- چهارشنبه
- 12
- مهر
- 1396
- ساعت
- 5:57
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه