صفر تمام شد و طی نشـد عزای حسن
هزار حیف که شد زهرکین جزای حسن
بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت:
که ماهیان همه گرینـد از بـرای حسن
ای ماهی ِ دریا برایت گریه كرده
پیغمبر و زهرا برات گریه كرده
بـه حشـر بـا گـل لبخنـد میشـود محشور
خوشا کسی که کُند گریه در عزای حسن
اصلاً محاله اسم امام حسن بیآد یه اسم دیگه نیاد،چه اسمی؟
کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است
به روز حشر شهادت دهد خدای حسن
هنـوز بـر بـدنش زخـم تیرهــا پیــداست
هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن
ز بـس بـه پیکـر پاکش نشست تیـر ستـم
به روی شانه، بدن گشت نینوای حسن
بابا،پیغمبر با اون مقام، لولاك لما خلقت افلاك،با این عظمت،چه جوری تشییع كردن پیغمبرو؟چه جوری بدنش رو برداشتند؟تا حالا فكر كردی؟پیغمبر رو شبانه بردند خاك كردند. یكی یه دونه دخترش رو شبانه برد علی،چند نفر بردند؟این همه پیغمبر گفت:فاطمه پاره ی تن منه،هفت نفر.امیرالمؤمنین رو شبانه بردند، باز برای تشییع فاطمه هفت نفر بودند،اما علی رو چهار نفر،فقط حسنین موندند،تنها بدنی كه روز تشییع شد، ای كاش بدن امام مجتبی رو هم شبانه می بردند،حضرت زهرا سلام الله علیها،یه روز به امیرالمؤمنین گفت:علی جان، من نگرانم. نگران چی هستی خانم جان؟علی جان تابوت های مدینه، دیواره نداره،علی جان حجم بدنم پیداست،نمی خوام نامحرما حجم بدنم رو ببینند،امیرالمؤمنین تابوت ساخت، دیواره داشت خیال فاطمه راحت شد،یه جمله بگم،كاش یه دونه هم برا حسنت می ساختی،وقتی از بالای پشت بام تیراندازها تابوت رو هدف گرفتند،اگه تابوت دیواره نداشته باشه،تیر مستقیم به بدن میره،هفتاد تا تیر به این بدن،لااله الا الله،با این بدن چه كردند؟فقط همین رو بگم:وقتی ابی عبدالله تیر بیرون میكشید،كفن،پاره پاره شد،بدن پاره پاره شد.می خوام بگم:یا زهرا،بدن حسنت، جنازه ی اما حسن مجتبی،بدن بی جان،هفتاد تا تیر خورد،ما می خواهیم عالم رو زیر رو كنیم،بدنی كه جان نداشت،اما حسینت هنوز داشت نفس میكشید،حسین... من روضه ام رو میخوام از زبان امام بخونم،می خوام حقش رو ادا كنی،برت میگردونم خطبه ی زین العابدین،كلام امام ِ،یه جایی تو مجلس اون ملعون،امام سجاد وقتی خطبه خوند،اول جد اولش رو معرفی كرد،بعد جد دومش رو معرفی كرد،بعد مادرش رو معرفی كرد،تا گفت:انا بن فاطمه، اونجا یزید ملعون به مؤذن گفت:بلند شو اذان بگو،تا رسید مؤذن به اسم پیغمبر،تا گفت:اشهد ان محمد رسول الله،زین العابدین بلند شد عمامه شو زمین زد،گفت: این محمد كه میگی، جد توست یا جد من؟ اینجا همه ی مقاتل میگن:یزید از جلسه رفت،فرار كرد،نتونست بمونه.من با اینجا كار دادم،وقتی این ملعون رفت،انگار امام سجاد راحت شد،انگار سبك شد،اینجا چند تا جمله داره،پدرش رو معرفی میكنه،یكی از جملات اینه،رسید به جمله، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ،من پسر اون كسی ام كه تو گودال قتلگاه، هنوز زنده بود،یه نفر با نیزه،یه نفر با شمشیر،یه نفر با سنگ،پیرمردها میومدند،یكی با چوب می زد،یكی با عصا می زد،اینقدر زدنش،ای حسین......بگو حسین،نفست بگیره،كربلاتو امام حسن بده،ای حسین.....
- پنج شنبه
- 13
- مهر
- 1396
- ساعت
- 4:54
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه