• دوشنبه 3 دی 03


شعر مصائب اسارت کوفه -( شادمان از اینکه برنی راس اصغر می برند )

1070

شور کوفی را ببین
شور کوفی را ببین با طبل و دف سر می برند

مادر و قنداقه و بابا و دختر می برند

کشته ی مدفون به زیرخاک را سر میبُرند

شادمان از اینکه برنی راس اصغر می برند

 

جسم یوسف را دریدند آن به ظاهر مردها

آنکه را گفتند این باشد پیمبر می برند

بر زمین انداختند دست خداوند ادب

این یکی را ناکسان با بغض حیدر می برند

میبُرَند انگشت را هم می بَرند انگشترش  

قربه لله با الله و اکبر می برند

کشتگان را روی نی باقی همه در سلسله

دختر حیدر به حال زار و مضطر می برند

گوشه ی گودال گفتا یا بنی یا حسین

از همانجا شاه را همراه مادر می برند

داریوش جعفری

 

  • شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 4:2
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران