• دوشنبه 3 دی 03

 موسی  علیمرادی

شعر ظهر عاشورا -( مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش )

1202

کمی آرام برو کم شود این خون جگری 
برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری

من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم
چقدر زود شد ایام وصالت سپری

با تن پر پر اکبر چه وداعی کردی
بی عصا مانده ای  ودست به روی کمری

تک تک اهل حرم دست به دامان تواند
سرپیری چقدر ناز تو باید بخری 

مثل زهرا به سرت شانه کشیدم  ای کاش 
که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری

نا امیدم که تو را باز ببینم اما
روی تل منتظرم  تا که بگیرم خبری

ساربان مینگرد بد به دلم افتاده 
می روی کاش که انگشتر خود را نبری 

چادر خاکی من را نتکان گریه نکن 
که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری

شاعر : موسی علیمرادی

  • شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران