زمینه . شور
ورود به کربلا
به کربلا رسیده زینب
دلش پراز آشوب و درده
میگه که خواهرت حسین جان
بدون تو بر نمی گرده
این سرزمین بوی جدایی میده
گلی نداره خاک اون خشکیده
بیا بریم که دخترت ترسیده
غریب مادرم حسین جان
(آقام آقام آقام حسین ثارالله) 3
(عزیز فاطمه حسین جان)
علم بدوش خود گرفته
قدم به کربلا میذاره
ساقی نینوا ابوالفضل
خیمه بپا کرده دوباره
دست توبوده بوسه گاه حیدر
نگاه تو بود نگاه حیدر
مرام تو مرام وراه حیدر
ساقی کربلا اباالفضل
(آقام آقام آقام حسین ثارالله) 3
(عزیز فاطمه حسین جان)
ربابه که ذکر لالایی
برای اصغرش گرفته
از وقتی کربلا رسیده
انگاری که دلش گرفته
شبا کنار گهوارش بیداره
گریونه و غمش نداره چاره
دعاش اینه حرم نشه آواره
امون امون از این غریبی
(آقام آقام آقام حسین ثارالله) 3
(عزیز فاطمه حسین جان)
شاعر : رسول میثمی
- یکشنبه
- 16
- مهر
- 1396
- ساعت
- 6:21
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رسول میثمی
ارسال دیدگاه