• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03


مناجات با امام زمان با صدای ما را بنویسید گرفتار نگاهت -( ما را بنویسید گرفتار نگاهت )

751

 

 ما را بنویسید گرفتار نگاهت
لب تشنه ی بارانی انوار نگاهت
احسنت براین دولت بختی که نصیب است
افتاده به ما نیز سر و کار نگاهت
بخشنده تر از او نشنیدیم ، ندیدیم
خوب است پذیرایی رفتار نگاهت
آن ذره که ناید به حسابیم ولیکن
خورشید شدیم از تب بسیار نگاهت
تو یوسفی و در طلبت ریخته خون
آن قدر زلیخای سر بازار نگاهت
نادیده گرفتی و ندیده نگرفتی
قربان کرم خانه ی ستار نگاهت
بیچاره دلم ، آه پرم ، آه نگاهم
کرده همه را یکسره آواره نگاهت
ما دیده به راهیم در این نیمه ی شعبان
دنبال نگاهیم در این نیمه ی شعبان
در کوچه ی ما آیینه بندانی اگر هست
خیر قدم توست چراغانی اگر هست
حتما خبر از آمدن مرد بزرگی ست
در کوچه ی ما صحبت قربانی اگر هست
هجران خبر آمدن صبح وصالت
فرداش بهار است زمستانی اگر هست
گفتیم بیاییم همه شیدای تو هستیم
گفتی که بیارید مسلمانی اگر هست
از فتنه ی ایام چه باکی ، چه هراسی
پرچم به ید یار خراسانی اگر هست
نذر تو و نذر حرم عمه ی سادات
بر پیکر عشاق شما جانی اگر هست
در طایفه ی ما ، همه جان بر کف یاریم
دور و برم ما لشکر سفیانی اگر هست
دلداده ی حق ، بیم ز تحریم ندارد 2
روحانیت عمامه ی تسلیم ندارد
گفتن که ما درد سری داشته باشیم
در جاده ی تو در به دری داشته باشیم
با چشم گنه کار نظر بر تو محال است
باید همه چشم دیگری داشته باشیم
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
ای کاش که ما هم هنری داشته باشیم
آقا ...
نکند نامه ی ما با خط کوفی ست
آقا نکند که ضرری داشته باشیم
خوب است سحر داشتن و چشم تر ما
باید به کف خود تبری داشته باشیم
گفتند شب جمعه حرم می روی ای کاش
همراه تو یک شب سفری داشته باشیم
از علقمه باید بنویسیم بیایی
باید دهن نوحه گری داشته باشیم
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ...
سقای حسین سید و سالار نیامد ...
برگرد و بخوان روضه ی آب آوری اش را
برگرد بگویم غصه ی بی یاوری اش را
برگرد بخوان روضه ی شرمندگی اش را
شرم دل بی تاب علی اصغری اش را
آقاجان ...
پشت سر افتادن او خیمه ای افتاد
از خیمه گرفتم دم حیدری اش را
وای از دل زینب چه کند بعد علمدار
محکم گره زد مقنعه و روسری اش را
دیدی علم افتاد چه شد در ته گودال
با زور درآورده شد انگشتری اش را
اما ؛ زینب بدنی دید اگر پیرهنی دید
بردن چرا ارثیه ی مادری اش را
حسین ...
شنیدید دو قنداقه رو به آسمان بردن در این ماه ، یکی قنداقه ابی عبدالله ، وقتی زهرای مرضیه اومد نگاه کرد دید نوزادش میان گهواره نیست ، زار زد ،از پشت رو زمین افتاد ، پیغمبر فرمود زهرا جان حسینو برا زیارت آسمانی ها بردن برش میگردونن ، اما زهرا مریض شد ، برش گردوندن ، در روایت داره برا نرجس خاتون هم همین اتفاق افتاد ، زار میزد ، اقا امام عسکری آرومش کرد ،گفت خانم به خدا بچه رو بردن تمام آسمانی ها زیارتش کنند مهدی رو ، مادر آنقدر ناله زد ، قنداقه رو وقتی آوردن ، زود شیرش داد اما گریه میکرد ... لایوم کیومک یا اباعبدالله ... السلام علیک یا اباعبدالله ... قنداقه رو از رباب گرفت  وسط میدان آورد ، دو تا مقتله ، یکی میگه وقتی دم در خیمه بچه رو اومد ببوسه تیر زدن ، بعضی ها میگن این بچه با علی اصغر فرق می کنه ، اما اونی که مشهوره ، آورد وسط میدان یه مقدار بردش بالا  اونایی که عقب بودن گفتن حسین قرآن آورده رو دست گرفته ، گفتن نه ؛ یه طفل شیرخواره ست ... یه وقت دیدن علی افتاد به تلزی ، دست و پا میزنه ، گوش تا گوش علی رو پاره کرد ، تیر دشمن ... دیگه شنیدید ، قنداقه رو نیاورد تو خیمه به مادر بده ، پشت خیمه ها یه قبری رو آماده کرد اومد بدنو بزاره ، یه وقت دید یکی صدا زد آقا ... صبر کن یه بار دیگه صورت علی مو ببینم ...*صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

 

www.emam8.com دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 6:27
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران