آمد برای دفن ولی قد خمیده بود
از راه رفته با غم و غصه رسیده بود
ابدان هر شهید به خون غوطهور شده
خطی به خاک، زان همه خونها کشیده بود
گفتا بنی اسد که این جسم اکبراست
این قاسم است و این عون و جعفراست
این است بریر و حنظله این جون و این حبیب
این جسم غرق خون وهب یار بی سراست
عبد خدا یتیم حسن بین قتلگاهست
این کشتهی فتاده بخون غرق درنگاهست
دستش جدا شده چو علمدار کربلا
این نازدانه یک تنِ تنها خودش سپاهست
ناگه فتاد چشم امامِ تمام عشق
بر پیکری که خاک رهش شد پیام عشق
صد پاره پیکری که زکین زیر و رو شده
گفتا بنی اسد که بُوَد این بنام عشق
این پاره پاره تن که بود نور هر امید
باید کفن شود به دو دستانم این شهید
حالا که نیست قطعه کفن ای بنی اسد
باید که بوریا و حصیری بیاورید
جسمی کنار علقمه افتاده بی حرم
فرق شکسته دیدهام این غم کجا برم
آمد کنار علقمه با حال انکسار
گفتا چه آمده به سرت یاس پرپرم
شاعر : مرتضی محمودپور
- یکشنبه
- 16
- مهر
- 1396
- ساعت
- 6:40
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه