الا كه صاحب عزای ِ تمام غم هایی
دوباره فاطمیه آمده، نمی آیی؟
به ما نگاه كن ای ساحل ِ نجات بشر
تو را طلب كند این دیده های ِ دریایی
كجا سیاه به تن كرده ای غریبانه
كجا به سینه ی خود می زنی به تنهایی
كجا شبیه ِ علی سر به چاه ِ غم بردی
كجا شبیه ِ علی روضه ِ خوان ِ زهرایی
برای گریه به غم های مادرت آقا
نه اینكه فكر كنم، مطمئنم اینجایی
شنیده ایم كه گفتید روضه خوان باشید
به روی چشم هر آنچه شما به فرمایی
فرمود:برای مادر ما آه بكشید، آه
شنیده ایم زمین خورده است مادرتان
در آن دمی كه به در خورد ضربه ی پایی
هزار بار شکستند رکن ِ مولا را
یکی نگفت چرا میزنید زهرا را
همین که فاطمهاش بر روی زمین افتاد
سیاه دید علی روی آسمانها را
کسی که شیعه بود، مادرش بود زهرا
خدا گواست که کشتند مادر ما را
فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود
روا نبود ببندند دست مولا را
هزار مرتبه نفرین بر آن ستمگر كه
که کشت حامی تنها امام تنها را
این روزها توی مدینه:
برای مادر سادات گریه منع شده
که بهر گریه گرفته است راه صحرا را
یه روز علی دید فاطمه اش توی ِ بیت الاحزان، كه یه سایه بانی درست كرده بود فاطمه بره اونجا بشینه گریه كنه،سایه بان رو هم خراب كردن، تبلیغات بر علیه اونها بود به ضرر اونها بود، علی دید فاطمه اش نیست، گشتن یه نفر گفت:آقا جان دارن از سمت اُحد میان، علی دوید،دید صورت حسنین از شدت آفتاب سوخته، مادر داره میآد، زیر بغل های مادرشون رو گرفتن، قدم قدم،هر یه قدم فاطمه یه آه میكشه، خانم جان اُحد رفتید چه كنید؟ میگم. تو راه رفتن كه نمیتونه حرف بزنه،آمد خانه رو بستر آرام آرام خوابوندنش،علی جان، سایه بانم رو خراب كردن،رفتن سر ِ قبر عموم حمزه شروع كردم گریه كردن،بچه ها شما چرا اینطوری شدید؟ گفتند:بابا آفتاب خیلی سوزان بود، مادرم زیر ِ آفتاب داشت گریه می كرد، ماجلوی ِ آفتاب ایستادیم مادر اذیت نشه
علی چگونه ببیند بر آن رخ نیلی
شرار تابش خورشید و سوز گرما را
کنار سایه ی نخلی در آفتاب گریست
شب از عناد بریدند نخل خرما را
رواست عالمیان جان دهند از این غصه
که جای پنجه ی دیو است روی حورا را
قسم به سوره ی یاسین و هل اتی «میثم»
که پیش چشم علی میزدند طاها را
صورتی كه توی ِ آفتاب سوخته باشه حتماً دیدید، ابی عبدالله و امام مجتبی، با مادر آمدند،صورت ِ بچه ها تو آفتاب سوخته شد، یك بار اینجا صورت حسین... یك بار جلوی آفتاب ایستاد،آفتاب به زینب نتابه،یك بارم زینب صدا زد:عزیز ِ دل ِ برادر، علی جان، كشته های خودشون رو دفن كردن،بدن ِ امام زمان روی زمین،عریان،پاره پاره،سه روز و دو شب، توی بیابان كربلا،شب ها وحوش می آمدند،درندگان،چرندگان می آمدند، هیچ حیوانی به هم كار نداشت، همه می آمدند كنار بدن ِ پاره،پاره،آی رفقا قبل از ما اونها اومدن،سینه زدن،گریه كردن، تا روز سوم بنی اسد اومدن دیدن بدن ها روی زمین،خدایا اینها كی هستند؟بدن ها یا به لباس شناخته میشه یا به سر شناخته میشه، یا یه آثاری تو انگشت و بدن شناخته میشه، رسیدن كنار ِ یه بدنی كه هزار و نهصد و پنجاه زخم،امام سجاد فرمود:این بدن ِ حجت ِ خدا حسین ِ...حسین...
- یکشنبه
- 16
- مهر
- 1396
- ساعت
- 7:10
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه