در بندگی اسیر ادا میشوی چرا
اخلاص نیست گرم ریا میشوی چرا
بعد از نماز درد دلت را به من بگو
از سفره ای که وا شده، پا میشوی چرا
یعنی سلام میدیم ما،ذکر فاطمه رو نمی گیمو مشغوله به بازی های خودمون میشیم ...
وقت گناه یاد کن از قبر و بی کسی
از قید و بند مرگ رها میشوی چرا
کاری بکن برای خودت عمر هم گذشت
غفلت بس است سربه هوا میشوی چرا
آخر چرا به صاحب خود پشت میکنی
ای بنده ! بیخیال خدا میشوی چرا؟
غصه نخور که میبرمت مشهدالرضا ...
نومید از بزرگی ما میشوی چرا؟
وقتی تمام رحمت ما زیر قبه است
دور از حریم کرببلا میشوی چرا
ای نفس مطمئنه که گودال رفته ای
تنها بروی خاک رها میشوی چرا
حسین ..... ای ......
حسین .....
الهی العفو .....
- یکشنبه
- 16
- مهر
- 1396
- ساعت
- 9:26
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه