کسی که هر شب و هر روز از پی هوس است
اگر که شاه جهان گشت باز در قفس است
ندیده چشم خلایق شجاع تر ز کسی
که گرم حبس هواهای نفس هر نفس است
غم است و حسرت طولانی از برای کسی
که قید و بند ندارد رها و بوالهوس است
نفس نفس چو قدم هاست تا به منزل قبر
برای قافله ی عمر هر نفس، جرس است
گهی نیاز تکامل نقیصه ای باشد
برای مزرعه ی مال ، خمس چون هَرس است
جهان پر است ز زیبای در احاطه ی زشت
همیشه سوسن و سنبل میان خار و خس است
مکن ز بی خودی ات شکوه تا خدای تو هست
به ذره های سبک ، یک شعاع شمس بس است
خموش باش «رئوفی» و شکوه را بگذار
برای هر کس و ناکس خدای دادرس است
حسین رئوفی
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1396
- ساعت
- 6:56
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
حسین رئوفی
ارسال دیدگاه