امامُ الرحمتِ اول و یا پیغمبرِ آخَر
امین خالق و مخلوق حتی بهر هر کافر
همین است آنکه بر حقش دهد موسی قسم ، حق را
که یارب از بلا و از عذاب قوم من بگذر
ابالزهرا ابالزهره ابالعلم و ابالعالم
ابالقاسم محمد مصطفی هست و ابالکوثر
تمام عمر لب نگشود بر نفرین این امت
برای رحمت پروردگار آمد پیام آور
به زیر سنگ دندانش شکست و باز پی در پی
لب پر خون دعا میکرد دشمن را به چشم تر
تجلی بخش نور معرفت باشد ز سر تا پا
نشان از مهربانیِ خدا دارد ز پا تا سر
خدا را بین که یک طفل یتیم و این همه شوکت
بوَد خُلق عظیمش زینت هر مسجد و منبر
همیشه در سلام او پیش دستی کرد حتی بر
صغیر و پیر و بیمار و فقیر و خادم و نوکر
محمد شهر علمِ عالم امکان علی بابش
در این ظلمت سرا او ماه و مهتابش بود حیدر
بدون مرتضی راه ورودی نیست بر احمد
محمد شاهراه عشق میباشد علی رهبر
سلام ای مقصد و مقصود بر مخلوق و بر خالق
سلام ای برترین عاشق وَ ای عبد خدا منظر
به عزرائیل فرمودی مدارا کن بر این امت
دلت شور مرا میزد همیشه تا دم آخر
جهان امروز پُر گشته ز سادات بنی الزهرا
ندید این را اگر هرکس هوالغافل هو الابتر
حَرایت پر ز حُر کرده عراق و شام را امروز
حرم ها چون نگین است و فدایی ها چو انگشتر
دلم راهی شد امشب تا مدینه گنبد خضرا
کمی هم آنطرف تر بر مزار عترت اطهر
شما هر یک رئوف و من «رئوفی» هستم و شاید
همین یک نسبت صوری نجاتم داد در محشر
حسین رئوفی
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1396
- ساعت
- 7:11
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
حسین رئوفی
ارسال دیدگاه