وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
جد تو نبی بود نه اینطور بگویم
شک نیست که جد تو پیمبر شده باشد
جز بر در این خانه ندیدیم امامت
تقسیم میان دو برادر شده باشد
خورشید سفالی است که در سیر جمالی
از بوسه بر این گونه منور شده باشد
بو میکشم ایام تو را- باید از اخلاق
یک تکه تاریخ معطر شده باشد
ای حوصله محض چه تشبیه سخیفی است
با حلمت اگرکوه برابر شده باشد
با اینکه قضا دست تو را بست ندیدیم
جز آنچه بخواهی تو مقدر شده باشد
از عمر تو یک روز جمل آیه فتح است
با صلح اگر مابقی اش سر شده باشد
فریاد سکوت تو چه آهنگ رسایی است
شاید پس از آن گوش جهان کر شده باشد
دق داد محبان تو را گرچه سکوتت
غوغای تو روزی است که محشر شده باشد
روزی که به اعجاز تو مبهوت بمانند
شک ها همه تبدیل به باور شده باشد
خون جگرت ریخت نه در تشت که در دشت
داغ گل سرخیست که پرپر شده باشد
در مکتب تو رشد سریع است عجب نیست
فرزند تو هم قامت اکبر شده باشد
آن چشم که گریان نشود روز قیامت
چشمیست که از غصه تو تر شده باشد
باور نتوان کرد که خاکیست مزارت
جز آنکه ضریح تو کبوتر شده باشد
ای جان علی ریشه غم را بکن از دل
هرچند که اندازه خیبر شده باشد
شاعر:هادی جانفدا
- چهارشنبه
- 11
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 14:42
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه