در بارگاه قرب رضا التجا کنم
شاید رئوف آل علی را رضا کنم
مرغ مهاجرم وطنم مشهدالرضاست
من خاک را بنام شما کیمیا کنم
اما چه سود خسته دلی پر شکستهام
من آمدم که زخم پرم را دوا کنم
باران رحمتت شده جاری و گو چسان
در بحر بیکران تو خود را رها کنم؟
آسوده خاطرم که شوی شافعم به حشر
در هر نفس اگر که شما را صدا کنم
موسی آل فاطمه گشتم اسیر نیل
بهر نجات از تو تمنا عصا کنم
مرثیه خواندهای تو ز گودال قتلگاه
از بعد روضه رو به سوی کربلا کنم
شاعر : مرتضی محمد پور
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1396
- ساعت
- 7:58
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
مرتضی محمد پور
ارسال دیدگاه