میهمانی رو سیاه و میزبانی مثل تو
گشتم و پیدا نکردم مهربانی مثل تو
شرمسارم درمسیرت یا صراط المستقیم
کج مداری کرده ام با ساربانی مثل تو
زیرچتر این و آن رفتم نفهمیدم دریغ
داشتم روی سر خود سایبانی مثل تو
هرچه پل پشت سرم بوده است من کردم خراب
دورماندم، دور، ازکهف امانی مثل تو
خواستم حال مناجاتی و یک شب هم نشد
قدر نشناسم که دارم هم زبانی مثل تو
کورباد این چشم های غافل وبی راهه جو
که نمی بیند دمی نورعیانی مثل تو
پیش گام آشتی با عبد بودی هر زمان
گشتم و پیدا نکردم مهربانی مثل تو
شاعر : علی شکاری
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:51
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
علی شکاری
ارسال دیدگاه