اولش شکر می کنم از دل
چون رسیدم به ماه مهمونی
شک ندارم که بنده هاتو خودت
میاری پای سفره می شونی
من رسیدم، ولی با حال خراب
با خودم اشک نم نم آوردم
هر کجا یاد تو نبود با من
میدونم زود زود کم آوردم
باز که رام دادی توی مهمونی ت
تو بگو اینکه لایقت هستم؟؟
خیلی بد کردم اما اینو بدون
مهربون خیلی عاشقت هستم
خیلی بد کردم اما اینو بدون
روی گونه م همیشه پر نم بود
با تموم بدیم همه شب ها
آرزوم دیدن یه پرچم بود
پرچم سرخ گنبد ارباب
دلمو تا خودت کشوند آخدا
از همون بچگیم خود ارباب
عشقتو تو دلم نشوند آخدا
گرچه غرق گناه و آلوده م
من می رم کربلا که آدم شم
از همین ماه تشنگی میخوام
خادم تشنه ی محرم شم
این روزا تشنه میشم و میگم
زیر لب یاحسین یا عطشان
مادرت توی قتلگاهت گفت:
السلام علیک یا عریان
رفت از هوش مادرت، اما
شمر بعد از بریدن سر گفت
ضربه ی آخر و زدم، دیدم
مادرش هی غریب مادر گفت
شاعر : ایمان کریمی
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1396
- ساعت
- 9:37
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
ایمان کریمی
ارسال دیدگاه