• جمعه 31 فروردین 03


مقام حضرت زینب(س) و روح پاک شهدای مدافع حرم -( غمی شکسته دلم را... نشسته در قلمم )

658

غمی شکسته دلم را... نشسته در قلمم
دوباره بغض عجیبی شکسته در قلمم
کبوترانه بیا دسته دسته در قلمم
نفس نفس بزن ای شعر خسته در قلمم

به نام نامی معجر٬ به نام غیرت محض
به نام دختر خیبرشکن؛ صلابت محض!

نشسته کاه شود کوه در مقابل تو
زمین؛ زمین بخورد از تو و فضایل تو
تمام ساحت دریا گدای ساحل تو
خدا نخواست بیارد کسی معادل تو

سلام حضرت حِلما؛ سلام خواهر عشق
سلام بر شهدای مدافعانِ دمشق

پدر حقیقت قران و‌ تو خودِ تفسیر
بخوان به صوت حجاز و به شیوهٔ تحدیر
معلّم همه علّامه های ِ عالم گیر؛
تویی و جز تو ندارد کسی چنین تأثیر!

خدا سلام بلندی به ساحت تو رساند
تو حضرت جبلُ ٱلصّبرْ بوده٬ خواهی ماند

چه خوب لحن بیانت کشید خط و نشان
میان بزم یزیدی و خیل نامردان
به روی منبر قلبم بیا! همیشه بمان
دمَت علی(ع)نسب است و دوباره خطبه بخوان

نبرد ارث پدر بوده در تو ظاهر شد
برادرم شده سرباز ِ تو٬ مسافر شد

دلی تهی شده از آب و رنگ میخواهد
نه اینکه مرد... فقط مرد جنگ میخواهد
دفاع ٬ سینه ای از غصه تنگ میخواهد
بیا که شیشهٔ تکفیر سنگ میخواهد

بیا اگر که جگر داری و‌ مسلمانی
ببند واژهٔ لبَّیک‌ را به پیشانی
 
کسی رسیده که اصلا خدا نمی فهمد
حرم ندیده و گفتم نیا! نمی فهمد!
حرام زاده که چون و چرا نمی فهمد
خودش ندارد و ناموس را نمی فهمد

بلند شو پسرم در نبرد باش و برو
بیا شبیه ابالفضل(ع) مرد باش و برو

ببند بار سفر را به شام و حُمص و حلب
خبر رسیده به شیرینی مدام ِ رطب
نوشته نام مرا در کنار امّ وهب
به خونِ سرخ گلویت برادر ِ زینب(س)

دلیل فخر و مباهات شد عزیز دلم
فدای عمهٔ سادات شد عزیز دلم

همیشه اول خط بودی و مطیع ِ ولی
نه مثل مدعیّان ِ کذایی و بدلی
شبیه مالک اشتر شدی برای علی(ع)
نه اهل حرف که اهل شجاعت و عملی

زمان آن شده از داغ ِ خود قلم بزنم
عراق و سوریه خط مقدم وطنم

شبیه شمر شد آری شمایلِ داعش
درستْ حرمله! توصیف ِ کاملِ داعش
چقدر گستره دارد رذایلِ داعش
دوباره شیعه و سنی مقابلِ داعش

نباش تفرقه جو؛ از نفاق «إجتنبوا»
قسم به آیهٔ وحدت؛قسم به«وأعتصِموا»

بدان که قامتِ گلدستهٔ تو خم نشود
بدون ِ اصل و نسَب وارد ِ حرم نشود
سپر شدم که برایت کسی علَم نشود
قسم به تو؛ نخی از پرچم ِ تو کم نشود

خدای من! چه صدایی اصیل می شنوم
«رأیتُ» گفته و «إلّا جمیل» میشنوم

تشر بزن به حرامی که با خبر باشد
مدافع حرَمت بی خیالِ سر باشد
دلم به عشق تو باید که شعله ور باشد
هزار جان گرامی مرا اگر باشد-

فدای صبرجمیلت! که ارث کرب و بلاست
نبرد باطل و حق؛ کلُّ یوم ٍ عاشوراست

بخوان دعای فرج را پس از دعای مجیر
خدا کند که بیاید امیرِ هر چه امیر
جهان جهانِ جنایت؛ زمان به فتنه اسیر
دعای ندبه بخوان ٬ ذکر ِ استغاثه بگیر

طلوعِ بعدِ سحر گفته: نور نزدیک است
فدای منجی عالم؛ ظهور نزدیک است!

 

شاعر : مرضیه عاطفی

  • پنج شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران