کوفه در یک سکوت سنگین است
بودن با علی چه شیرین است
وایِ من صبح اگر فرا برسد
روی روح نماز رنگین است
صاحب کعبه تا ز پا افتاد
لرزه بر عرش کبریا افتاد
همه ارکان دین ز یک ضربت
بین محراب از صدا افتاد
صورتی غرق خون بمیرم من
سجده شد لاله گون بمیرم من
فرق بشکسته بین محراب است
آه زینب فزون بمیرم من
هم نمازش شکست و هم سراو
تیر صیاد خورده بر پر او
قامت رکن دین ز پا افتاد
تا که آمد صدای دختر او
گریه از بهر غربتش کردند
بدنش روی دست آوردند
باغبان زخم خورده افتاده
برگ گلهای ارغوان زردند
زینب افتاده پشت در ای وای
از غم و غصهی پدر ای وای
یاد غمهای مادر افتاده
گشته زین غصه خونجگر ای وای
شاعر : مرتضی محمودپور
- شنبه
- 22
- مهر
- 1396
- ساعت
- 10:52
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه