بند اول
ای تو بانوی اول اسلام
گردنم هست برتوحق سلام
مادر فاطمه تویی بانو
بعدزهرا تویی تو حسن ختام
تو به دین نبی شرف دادی
بچه هایت همه شدند امام
فاتح خیبرست دامادت
بر همه مومنین تویی چون مام
تو بزرگ تمام زنهایی
در زمین و زمان تویی خوشنام
تو خودت حبل محکم دینی
همسر خاتم النبینی
بند دوم
آتش غربتت شرر دارد
عالم از غصهات خبر دارد
قصد پرواز کردهای بانو
دخترت چشمهای تر دارد
بهر زهرا مرو تو از دنیا
رفتنت زین سرا ضرر دارد
تکیه گاه محمدی بانو
طائر عشق بال و پر دارد
درد در سینهات چرا گم شد
غم مخور نخله ات ثمر دارد
کار دختر ز بعد تو زاریست
اشک چشمان فاطمه جاریست
بند سوم
غم بی مادری رسیده مرا
دستغم، قدکمان کشیده مرا
ضعف بر جسم مادرم افتاد
آنچنان، گوئیا خمیده مرا
سر مادر به دامن بابا
تشنه بود و ولی ندیده مرا
من نمیدانم از چه میگرید
از پدر گوئیا شنیده، مرا
غربت کوچه و غم سیلی
یا که تشیع در سپیده مرا
پلکهایش به روی هم افتاد
من بمیرم که مادرم جان داد
بند چهارم
آه...حرف عطش دلم سوزاند
اثر تشنگی به لبها ماند
زمزمه زیر لب کنم هرشب
مرثیه از عطش برایم خواند
التماس رباب و اهل حرم
پای سقا به سوی خیمه کشاند
اذن رفتن گرفته از مولا
اسب را سوی علقمه میراند
یاد لبهای خشک ششماهه
سینهی مشک بر شریعه رساند
در رجز بود گفتگویش ریخت
پاره شدمشک، آبرویش ریخت
بند پنجم
بر سرم شور کربلا دارم
هوس دیدن خدا دارم
من ز مشهد روم به کرببلا
کربلایم من از رضا دارم
روضه خواندم روضه گودال
شکوه از شمر بی حیا دارم
گریه کردم،نفس شمرده زدم
داغ سرها به نیزه ها دارم
حس نمودم که بعد هر روضه
جای در عرش کبریا دارم
سائلم،سائلِ شه کرمم
من همیشه مدافع حرمم
شاعر : مرتضی محمودپور
- دوشنبه
- 24
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:51
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه