دارد تمام میشود این ماه و سال ها
دیگر قشنگ نیست حدیث وصال ها
عمری دلی گرفته وچشمی همیشه خیس
از اینکه رفت ناب ترین مجال ها
گم کرده ایم راهِ شما را...اشاره ای؛
ممکن شود هدایت این خوش خیال ها
دیگر غریب مانده اذان و اقامه ات
در انحراف لهجهٔ گنگ بلال ها
سرگرم بینهایت پوچی خود شدیم
از عاشقانه نیز به هم خورده حال ها
تنها نشسته اند به دستان کودکی؛
در انتظار «یوسف گمگشته» فال ها
مجهول مانده پاسخ این قوم منتظر
برگرد ای جواب تمام سؤال ها!
شاعر : مرضیه عاطفی
- دوشنبه
- 24
- مهر
- 1396
- ساعت
- 10:36
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه