• دوشنبه 3 دی 03

 مرتضی محمودپور

شعر شب زیارتی امام حسین (ع) -( من زرق شکسته‌‌ی در کنج ساحلم )

1130

 

من زرق شکسته‌‌ی در کنج ساحلم
من از برای دیدن روی تو مایلم
دیوانگی به ورطه‌ی خون و بلا رواست
کذب است هر که گفته به عشق تو عاقلم

(هرگز گمان مبر، ز خیال تو غافلم
من مانده ام خموش، خدا داند و دلم)

بیچاره عاشقی که دمادم هوایی است
شبهای جمعه این دل من کربلایی است
دست خودم نبود که من عاشقت شدم
از کودکی طریقه‌ی من آشنایی است

(هرگز کمان مبر، ز خیال تو غافلم
من مانده‌ام خموش، خدا داند و دلم)

همچون اویس منکه ندیدم جمال تو
هر لحظه زنده مانده به یاد وخیال تو
 پربسته‌ام‌ اسیر کمند شما شدم
پرواز میکنم به سما من به بال تو

(هرگز گمان مبر، ز خیال تو غافلم
من مانده ام خموش، خدا داند و دلم)

پیغام میرسد به من از راه دل به ناز
یعنی که با زمانه ز دوری من بساز
سوزم چو شمع در دل شبهای بیصدا
با یک نگاه، عاشق دلخسته را نواز

(هرگز گمان مبر، ز خیال تو غافلم
من مانده ام خموش، خدا داند و دلم)

آیا شود که گوشه‌ی چشمی به ما کنی
آیا شود که خاک مرا کیمیا کنی
گردیده معتکف به سر کوی تو دلم
آیا شود که قسمت من کربلا کنی

(هرگز گمان مبر، ز خیال تو غافلم
من مانده‌ام خموش، خدا داند و دلم)

 

 

 

شاعر : مرتضی محمودپور

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران