• سه شنبه 4 دی 03

 مرتضی محمودپور

شعر میلاد حضرت مهدی (عج) -( تو بارانی و من چو دشت و کویرم )

1118
1

 

تو بارانی و من چو دشت و کویرم
تو لیلایی و من به چشمت اسیرم
فراق تو بنموده اینگونه پیرم
تو سالار عشقی تو هستی امیرم
از آن ترسم از عشقت آقا بمیرم
بزن با نگاه رحیمانه تیرم
که مشتاق رویت به عالم زیادند
که هستی خود را به پایت نهادند

بدنبالت هر کوی و برزن روانم
بهاری بهاری ولی من خزانم
به لب آمد از دوریت نیمه جانم
که نام تو گردیده ورد زبانم
تویی اسم اعظم،تو صاحب زمانم
نگنجی تو هرگز به وصف و بیانم
به بازوی تو نقش انافتحناست
و تیغ نگاه تو فتحا مبیناست

به عشق تو در سهله چله نشینم
به یاد تو هرشب به عرش برینم
به گردون روم باز روی زمینم
بود چشمهای تو دنیا و دینم
میان گدایان تو کمترینم
به راهت نشستم که رویت ببینم
تو یاسین،تو طاها،تو ختم الکتابی
همه ذره هستند و تو آفتابی

تو آدم، تو نوح و کلیم به طوری
خلیل اللهی یا که عیسی چو نوری
تو ثانی احمد به گاه ظهوری
ولی اله اعظم، اصل شعوری
به بزمی که برپا شده کن عبوری
الا منتقم باعث هر حضوری
خلاصه اساس همه عالمینی
تو فرزند نرجس ز نسل حسینی

قدح پر کن و باده ایی ده بدستم
زمینای کوثر نشان تو مستم
گدایم گدایم به راهت نشستم
که با تو نشستن نباشد شکستم
به میقات تو تا که احرام بستم
ز حسن نگاه تو یکتا پرستم
تو رکنی، مقامی،صفایی،منایی
تو نایی،نوایی،تو کرببلایی

بگو خیمه گاهت کجا گشته برپا
به عشقت بگردم چو مجنون به صحرا
به هر سو روم نقش روی تو پیدا
که ما همچو مرده تو هستی مسیحا
به طور تجلی رسیده چو موسی
به عشق ولای تو رفته به سینا
بود لیله القدر من روی ماهت
اجازه بده تا نمایم نگاهت

 

شاعر : مرتضی محمودپور

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:58
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران