اگر نشانهاى از کوه و آبشارى هست
اگر خزانِ مرا شوقى از بهارى هست
اگر که از سرِ لطف تو بى قرارى هست
اگر که بال و پرى هست..اعتبارى هست
فقط به خاطرِ عرض ارادتم به شماست
به جان مادرم اصلاً سعادتم زِ شماست
تو را به صفحهى دل شاعرانه باید گفت
زِ معجزات بیانت ترانه باید گفت
زِ غصههاى دلت بى بهانه باید گفت
زِ دشت کرب و بلا عاشقانه باید گفت
به نقطه نقطهى شعرم نظر بفرمایید
مرا براى غلامى خبر بفرمایید
تو خواهرى و برادر تو مادرى و پدر
گَهى حسینى و عباس و گه خودِ حیدر
تو وجه مشترکى بین سورهى کوثر
تو شاهِ شامِ بلایى...رقیه سرلشکر
فداى ذکر قنوت و سجود تو بانو
خلاصه گشته خدا در وجود تو بانو
در انعکاس نگاهت على شده جارى
تو فاطمى نسبى عینه شاه کرارى
براى دخترکانِ حرم علمدارى
ملیکهاى و منم آن غلامِ دربارى
بیا و بر منِ درمانده تکه نانى ده
مسیح خانهى مولا..مرا تو جانى ده
تو ارث بردى زِ مادر مقام عصمت را
تو شأن دادى به پاکى..حجاب و عفت را
تو ارث بردى زِ حیدر شکوه و غیرت را
و استوار نمود خطبهات ولایت را
به لحنِ حیدرىِ تو هزار اى والله
وقارِ مادرى تو..هزار اى والله
حرم حرم حرم از روى لب نمىاُفتد
به سنگ فرش حرم رنگ شب نمىاُفتد
مدافع حرم از تاب و تب نمىاُفتد
ظفر به لطف دعایت عقب نمىاُفتد
به زودى کار همه دشمنانِ تو زار است
مدافع حرم تو خود علمدار است
حسین روز و شب و ماه و آفتابت بود
حسین تکه کلام و گل و گلابت بود
حسین ماه تمامت میانه قابت بود
حسین نان تو بود و حسین آبت بود
تو وقف کردى خودت را براى خون خدا
تو ایستادى همیشه به پاى خون خدا
براى وصف تو واژه اگر کم آوردم
به جاش پیش قدومت سَرى خم آوردم
براى زخمِ دلم باز مرهم آوردم
میانِ مجلس تو نوحه و دَم آوردم
ستارهى شب ارباب..قبلهى حاجات
شهیدِ زندهى گودال..عمهى سادات
اگر حسین تنش زیر دست و پاها بود
براى ذبحِ سرِ او اگر که دعوا بود
و حرفِ شمرها به هم بفرما بود..
چقدر کرب و بلا در نگات زیبا بود
تو چنگ بر رخ خود مىکشیدى با فریاد
رسید مادر تو پاى پیکرش..اى داد
شاعر : آرمان صائمی
- جمعه
- 28
- مهر
- 1396
- ساعت
- 9:39
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
آرمان صائمی
ارسال دیدگاه