از زبان حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام
بى قرارى میكنى تا خانه زندانم شود؟
بسترت را پهن كردى قاتل جانم شود؟
با حسن حرفى زدى؟با من غريبى مىكند
گريههاى هر شبش بارانِ چشمانم شود
درد دل را با كه گويم غير چاهِ آب؟آه...
عاقبت اين چاهِ آب است كه گريانم شود
جانِ حيدر راه دارد تا كه برخيزى زِ جا؟
مىشود شادى قرارِ قلبِ ويرانم شود؟
چند وقتى مى شود خنده نكردى فاطمه
خنده كن ! تا باعثِ لبخندِ طفلانم شود
شاعر : آرمان صائمی
- جمعه
- 28
- مهر
- 1396
- ساعت
- 13:13
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
آرمان صائمی
ارسال دیدگاه