• دوشنبه 3 دی 03

 سید پوریا هاشمی

شعر شهادت امام سجاد(ع) -( به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم )

844

بخاطر تو چهل سال محتضر بودم 

به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم 

میامدم سرسفره غذا نمیخوردم 

چون از گرسنگی ات خوب باخبر بودم 

شبیه عمه تنم رج به رج ز شلاق است 

شبیه عمه برای همه سپر بودم 

برای تو ولیِ دم شدم ولی ای وای 

میان قافله با شمر همسفر بودم 

شتر که رم بکند میپرد به هر سمتی 

بروی ناقه ی رم کرده در خطر بودم 

عمامه ام همه اش سوخت بعد سرهم سوخت 

ز بام آتشی آمد که بی خبر بودم 

غم قضیه ناموسی است در دل من 

امان ز لحظه تلخی که در گذر بودم 

به خواهرم زن رقاصه ای جسارت کرد 

تو حق بده به من اینقدر خون جگر بودم 

همان زمان که غلامی کنیزی از ما خواست 

میان حلقه آهن شکسته پر بودم 

ولی نشد که سرش را جدا کنم ز تنش 

ولی نشد که گرفتار صدنفر بودم 

سفیر روم به هم ریخت تا که من را دید 

ببین چقدر پدر بین دردسر بودم 

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:5
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران