• پنج شنبه 1 آذر 03

 بهمن عظیمی

شور قتلگاه -( پیکری که بی سر افتاده )

32207
192

ته گودال پیکر افتاده
پیکری که بی سر افتاده
در کنار خنجری کهنه
پاره های حنجر افتاده

ته گودال آسمان افتاد
مادری قامت کمان افتاد
سهم قلب مضطر زینب
زیر پای این و آن افتاد

ته گودال بی کس افتاده
شیر حق در قفس افتاده
می دود از تل سوی مقتل
خواهرش از نفس افتاده

ته گودال مادر افتاده
لب گودال خواهر افتاده
زیر سم مرکب دشمن
بدنی که بی سر افتاده

ته گودال شد به پا غوغا
از هجوم نیزه ی اعدا
خواهری بر سینه می کوبد
در زوال عصر عاشورا

ته گودال ولوله بر پاست
بدنی در زیر دست و پاست
یا بنی ای حسین من
این صدای مادرش زهراست

ته گودال دست و پا می زد
پیر مردی با عصا میزد
یک نفر هم با سر نیزه
بر دهانش بی هوا میزد

ته گودال یک صدا مانده
سر به نیزه تن جدا مانده
وای اگر خواهر ببیند که
روی سینه جای پا مانده

ته گودال پدرش افتاد
موپریشان مادرش افتاد
سه شب و روز بین خاک و خون
تن پاک و اطهرش افتاد

شاعر : بهمن عظیمی

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:5
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



امیرمحمد مقیمی

عالی

یکشنبه 23 آذر 1399ساعت : 13:54

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران