ای حضرت باران ، چشمای تو طوفان
عالم اسیر تو ، یا ساقی العطشان
ای یل ام البنین ، پسر یعسوب الدین
هرکی دید چشماتو گفت ، یا امیرالمؤمنین
وزیر دربار شاه عالم
چقد خوشه امشب با تو حالم
ایل و تبار من عبدت هستن
به این گدایی آقا می بالم
علمت علم عشق ، لقبت حضرت ماه
یا قمر العشیره ، عبد اباعبدالله
ای ثانی حیدر ، سردار نام آور
از جَذْبه ی چشمات ، فراریه لشکر
یا قهار و یا جبار ، غضبت عذاب النار
وَ الَّذِينَ مَعَهُ ، أَشِدَّاءْ عَلَى الْكُفَّارِ
تو مرهم و درمون دردامی
من تشنه لب هستم تو دریامی
حالا که مرهون لطفت هستم
پس ادعا دارم که آقامی
یا مُجیبَ الدَّعَوات ، یا وَلی الحَسَنات
ایُّها العبد الصالح ، یا مُعطیَّ المَسئَلات
شاعر : بهمن عظیمی
- شنبه
- 29
- مهر
- 1396
- ساعت
- 10:44
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه