دل غمگینه ، بابام می بینه
شهادت واسم ، چقد شیرینه
با اینکه قلبم به دردت دچاره
با اینکه شد پیکرم پاره پاره
جون دادن از عشق تو افتخاره
عمو حسین شکر خدا شدم فدای راهت
عمو حسین ببین چی شد با یار بی گناهت
عمو حسین شکسته قلبم از صدای آهت
وای عمو حسین جان
تیر و نیزه ، منو پرپر کرد
غم تنهاییت ، چشامو تر کرد
لبریز غمها شدم ای عمو جون
مانند زهرا شدم ای عمو جون
هم قد سقا شدم ای عمو جون
عمو حسین ببین چقد وخیمه حال و روزم
عمو حسین دارم به زیر نیزه ها می سوزم
عمو حسین قتیلِ این لشکرِ کینه توزم
وای عمو حسین جان
نیزه بارون ، شدم تو میدون
ببین افتادم ، تو دریای خون
یک باغ لاله روی دامن من
خون می چِکه از ضریح تن من
با نیزه غارت شده پیرهن من
عمو حسین بالا سرم بیا بجای بابام
عمو حسین بیا ببین شکسته استخونام
عمو حسین بیا ببین چقد شبیه زهرام
وای عمو حسین جان
دل خونم کرد ، پریشونم کرد
غم و دردای ، تو گریونم کرد
با اینکه نیزه نشسته به پهلوم
جونم میره از تنم آروم آروم
گریهَ م برای توئه شاه مظلوم
عمو حسین دل نگرونِ خواهر تو هستم
عمو حسین فکر علیِ اصغر تو هستم
عمو حسین دلواپس بال و پر تو هستم
وای عمو حسین جان
شاعر : بهمن عظیمی
- شنبه
- 29
- مهر
- 1396
- ساعت
- 11:45
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه