سفر به کوی یار
سفری کرده دلم باز به کوی یارم
گوش کن بار دگر درد دل بسیارم
اربعین است و هوای وطن دلدارم
این چهل روز مرا داده بسی آزارم
******
سفری باز سوی غصه و غم کرده آغاز دل خون شده ام
زینبم کز غم هجران حسین سینه سوزان تر مجنون شده ام
منِ شیدای دل و دین داده در تمنای رخ دلدارم
شعر دلداگی ام بیش از پیش روی لبهاست که مفتون شده ام
عاشقی چیست ؟ مگر جز به دلی دل دادن
همچو مرغی به سر بام نگار افتادن
شعله از هجر رخ یار به دل افروختن
در غم فرقت او از دل و از جان سوختن
اربعین است و هوای وطن دلدارم
سفری کرده دلم باز به کوی یارم
******
بارش تیر عزا از هر سو برده تاب از تن بشکستة من
کز نفیر نی غم در سینه شرر افتاده دل خستة من
آشیان سوخته ای بودم و بس این چهل روز، چهل سال گذشت
وصل یاران شده در این وادی عشق دیرینة پیوستة من
عاشقی چیست ؟ تنفس به هوای یاری
گاه دلواپسی و بی کسی و غمخواری
یعنی از عمق درون دل نگرانی داشتن
پرده از عشق نهانی به زبان برداشتن
اربعین است و هوای وطن دلدارم
سفری کرده دلم باز به کوی یارم
******
بی رخ یار به سختی شده طی این اسارت که سراسر غم بود
آن چه سوزاند مرا صحنة آن خنجر و بوسه گه خاتم بود
نفسم حبس شود در سینه از به یادآوری این غصه
مرگ جانسوز رقیّه شرری تازه تر بر دل بی مرهم بود
عاشقی چیست ؟ به جز حسرت یاری خوردن
هر شب و روز ، چهل بار از این غم مردن
آشنا با مِی اندوهِ چهل غم بودن
اربعین پر به هواخواهی دل بگشودن
اربعین است و هوای وطن دلدارم
سفری کرده دلم باز به کوی یارم
******
سایة شوق و امید بر دل من زده خیمه به هواداری یار
بوده همراه و انیسم هر دم سر یاری که نشسته سرِ دار
اگر این قوم جفاجو بشکست بال پرواز امیدم از کین
آرزویی به دلم داده نوید که بیایم به تماشای نگار
عاشقی چیست ؟ به جز شور و امید و تشویش
آرزو داشتنِ دیدنِ دلدادة خویش
سروری از دل صدپارة زینب گفتی
تا که از عشق حسین غنچة دل بشکفتی
اربعین است و هوای وطن دلدارم
سفری کرده دلم باز به کوی یارم
******
شاعر : محمدرضا سروری
- دوشنبه
- 1
- آبان
- 1396
- ساعت
- 7:27
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه