• دوشنبه 3 دی 03

 محمدرضا سروری

متن و سبک نوحه اربعین -( درد دل گوید زینب کبری با حسین در اربعینش )

1962
1

 درد دل با حسین در اربعینش
درد دل گوید زینب کبری با حسین در اربعینش
دیده می شـویَد زین غم عظما با حسین در اربعینش
از غـم دیـروز از غـم فــردا با حسیـن در اربعینش
گوید از کوفـه  شام محنـت زا با حسین در اربعینش
چه گویم تا دلت  آتش نگیرد
و یا مـرغ دل زارم نـمـیـرد
دلم خون شد به غربت ای برادر
ولی ممکن نشد داغت پذیرد
دلم تابـی نـدارد نور عینـم
که شِکوه گوید این دم با حسینم
تو خود داغ پسر درسینه داری
منم مغمـوم شـاه عالمینـم
دیده می شـویَد زین غم عظما با حسین در اربعینش
درد دل گوید زینب کبری با حسین در اربعینش
چهل منزل چهل تکه دلم شد
عزا آغشتـه با آب و گلم شد
سرآمد عاقبـت شام اسیری
عجب دیدار قبرت حاصلم شد
یتیمانـت کنـارم بی قرارنـد
به روی تربتت سر می گذارند
عزادارند و هر یک روی گونه
نشـان سیلی شمرانـه دارند
گوید از کوفـه  شام محنـت زا با حسین در اربعینش
درد دل گوید زینب کبری با حسین در اربعینش


545
درد دل گوید زینب کبری با حسین در اربعینش
دیده می شـویَد زین غم عظما با حسین در اربعینش
از غـم دیـروز از غـم فــردا با حسیـن در اربعینش
گوید از کوفـه  شام محنـت زا با حسین در اربعینش
در آن شهری که عزت دار بودیم
یتیمان را بسـی غمخوار بودیم
چنان شد عرصه بر احوال ما تنگ
که غرق حسرت یک یار بودیم
توانی کو که شرح غصه گویم
برایـت از رقیـه قصـه گویم
ز نقش سیلی و شلاق و زنجیر
به رخسار و جبین و لثه گویم
از غـم دیـروز از غـم فــردا با حسیـن در اربعینش
درد دل گوید زینب کبری با حسین در اربعینش
شگفتـا مردمان کینه جـو را
شقـاوت پیشـة بی آبـرو را
طلب کردند عزیزت را کنیزی
ولی بردند به گور این آرزو را
همیشه سروری احوال ما گو
به روز اربعیـن  شرح بلا گو
بیانـت را خـدا افـزون نماید
روایت از شهیـد سر جدا گو
دیده می شـویَد زین غم عظما با حسین در اربعینش
درد دل گوید زینب کبری با حسین در اربعینش

شاعر : محمدرضا سروری

www.emam8.com دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 7:49
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران