(دارد دوباره سينه زنت گريه می كند
از غصه ی نيامدنت گريه می كند)
يعقوبهای چشم من عمريست ای عزيز
دارد برای پيرهنت گريه می كند
دنيايمان اسير حصار هوس شده
در هجر دست بت شكنت گريه می كند
هر شب در امتداد وصال تو چشم من
تا صبح روز آمدنت گريه می كند
يک عمر، نوكرت به هوايت نفس زده
با هر نفس نفس زدنت گريه می كند
آقا فرازهای پر از سوز ناحيه
هر شب بر آتش سخنت گريه می كند
امشب صدای گريه ی سجاد می رسد
دارد به جد بی كفنت گريه می كند
گويد اباالغريب! ببين چشمهای من
هر روز در كنار تنت گريه می كند
شاعر : رضا تاجیک
- دوشنبه
- 1
- آبان
- 1396
- ساعت
- 9:41
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه