زینب وشام
شامیان خنده کنان بردلم آذر زده اند
طعنه ها بر حرم آل پیمبر زده اند
ما عزادار ولی شام بود غرق سرور
نیش کین بر دل افراد مکدر زده اند
در پذیرایی ما سنگ پرانی کردند
سنگها سخت سوی قافله ام پر زده اند
هم به ما سنگ زده، هم به سران بر نی
بیشتر بر سر ذریه ی حیدر زده اند
زینب خسته دلم داغ برادر دیدم
شامیان بیشترین لطمه به خواهر زده اند
کوچه گردانی ما رسم بد شامی بود
گوییا خنجر کین قلب پیمبر زده اند
پیش چشمم به لب پاک حسین ضربه زدند
ضربه بر بوسه گه فاطمه اطهر زده اند
کودکی را سربابا به طبق آوردند
بهر او سوی عدم یکسره معبر زده اند
شاعر : اسماعیل تقوایی
- دوشنبه
- 1
- آبان
- 1396
- ساعت
- 11:37
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه