گلزار عشق
ما که بودیم لاله زاری در صف گلزار عشق پرورش یابنـده ای در مکتـب سالار عشق
عاقبـت در روز خونینی شدیم با دست دیو از ره تـاوان عشقـی آتشیـن بر دار عشق
سایه ساری در جنـون آباد دل ها شد به پا محشـری در نینـوا در سایـة پر بار عشق
کربـلا تصویر عشق و عاشقی بود و عطش دسـت بیداد و جفا زد تیشه بر دلدار عشق
یک به یک هفتـاد و دو آلالـة بـاغ هـدی عاشقانـه جان فـدا کردند ره سردار عشق
اضطـرابی در تن نوبـاوه هـا افتـاده بـود دیده ها دل بسته بر دستان پرچمدار عشق
سـوختنـد آلالـه هـا
عــاشقــان و والـه هـا دوخـت بر لب نـالـه هـا بـر رخـم بیـن ژالـه هـا
ساقی لب تشنـة دشـت بلا غیـرت به کف زد کنـاری لشکـر پر کینـة خونخوار عشق
ماه رویـش پرتویی بر چهـرة علقـم نهـاد آب شد در حسـرت لعل لب سـردار عشق
آخر آمـد این خبـر سقّـا فتـاده از رکـاب سر نهـاده بر سر این تربـت غمبـار عشق
نوبـت جنـگ آوری بر پادشـاه دل رسیـد رقص شمشیرش عجب برکنده از بن خار عشق
گل به یک سو ده هزاران خار در سوی دگر خون گل شد زینتـی بر پردة رخسار عشق
تیغ درتیغ و سکوت و خشم و شمشیر جفا آسمان خونین شد از خون سپه سالار عشق
سـوختنـد آلالـه هـا
عــاشقــان و والـه هـا دوخـت بر لب نـالـه هـا بـر رخـم بیـن ژالـه هـا
آتـش کین شعلـه زد در خیمـة پـروانه ها نوک نی شد مأمن سـرخ سر اسـرار عشق
غنچـه های نور در چنـگ سیاهی ها اسیر در پنـاه غیـرت بـانـوی سردمـدار عشق
لاله های سـرخ بستان علی در پیچ و تاب خون نشسته در دل شهـزادة بیمـار عشق
در دیار غربت و رنج اسیـری خون فشـان در خرابـه نوگلی شد طالـب دیـدار عشق
باغبـان عاطفـه در گیـر و دار ظلم و جـور داده بر بـاد فنـا کـاخ ستـم با یـار عشق
اربعیـنی غـم فـزا از ره رسیــد و کربـلا بار دیگـر شـد نگیـن رونـق بـازار عشق
هر گلی بر نعش یاری دل ربا بنشسته است اشـک یاران شد دوباره ساغر دربار عشق
سـروری در سایـة این بوستـان معرفـت توشـه برگیر از صفای شبنـم گلـزار عشق
راه عشـق واقعی آمـوز از این الفـت سـرا زین نما در راه عشقت توسن رهوار عشق
سـوختنـد آلالـه هـا
عــاشقــان و والـه هـا دوخـت بر لب نـالـه هـا بـر رخـم بیـن ژالـه هـا
شاعر : محمدرضا سروری
- سه شنبه
- 2
- آبان
- 1396
- ساعت
- 4:56
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه