تربت برادری
گریان نشسته خواهری ، بر تربت برادری
به دیدة از خون تری ، به یاد خشک حنجری
گوید به سروِ بی سری ، به آه سینه زائری
حسین غریب مادری ، قتیل تیغ و خنجری
******
رسیده بشکسته دل از این سفر
کسی ندارد از دل او خبر
به هر کجا که می نماید نظر
عزا شود به دیده اش جلوه گر
امیر عشق و عاطفه
سفیر عشق و عاطفه
گل سرای حیدری
عقیلة پیغمبری
گریان نشسته خواهری ، بر تربت برادری
******
هوای دیده اش بهاری بُود
به لب نوای آه و زاری بُود
سرای سینه غم نگاری بُود
نمای چهره بی قراری بُود
قافله سالار ادب
وارث مردان عرب
گل سرای حیدری
عقیلة پیغمبری
گریان نشسته خواهری ، بر تربت برادری
******
زبان شکوه وا نموده بسی
بنالد از زمانة بی کسی
هم از فراق یار و بی مونسی
هم از شراره های دلواپسی
عزیز جان فاطمه
بدون ترس و واهمه
گل سرای حیدری
عقیلة پیغمبری
گریان نشسته خواهری ، بر تربت برادری
******
تداعی فراق گلعذاران
ربوده تاب این گل بهاران
بریزد اشک خون مثال باران
به روی قبر شاه و خاک یاران
امید و عشق ذاکرین
به وعده گاه آخرین
گل سرای حیدری
عقیلة پیغمبری
گریان نشسته خواهری ، بر تربت برادری
******
شاعر : محمدرضا سروری
- سه شنبه
- 2
- آبان
- 1396
- ساعت
- 6:11
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه