• شنبه 1 اردیبهشت 03

 سید پوریا هاشمی

شهادت حضرت رقیه (س) -( گریه کردم گریه دارم مثل رود جاریم )

1353

باورش سخت است

گریه کردم گریه دارم مثل رود جاریم

یک نفر هم نیست اینجا تا دهد دلداریم

تا توقف میکنم از پشت با پا میزنند

بعد تو محکوم بر این رفتن اجباریم

گاه چوب نیزه از شلاق دردش بدتر است

آنقدر زد به تنم لبریز زخم کاریم

از سرم تا به کف پایم تماما سوخته

هرکس آمد پیش من خندید بر بیماریم

من همان یک بار خوابیدم برایم کافی است

از نگاه زجر میترسم پر از بیداریم

نیست واضح صحبتم دندان ندارم عفو کن

مشت محکم خورده ام در وقت گریه زاریم

باورش سخت است میخواهند تحقیرم کنند

باورش سخت است بین عده ای بازاریم

دختران بابای خود را هی نشانم میدهند

جان بابا نیمه جان از این یتیم آزاریم

یک طبق آمد غذا آورده اند!اما چرا

بوی تو دارد غذای سفره ی افطاریم؟!

 

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 5:7
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران