ای شاه احسان و کرم
ای سفره دار بی حرم
دستی بکش روی سرم
به حق زهرا
آقا به من نگاه کن گریه کن تو هستم
به روضه هات دخیل گدایی بستم
خالیه دستم چیزی ندارم
چشم امید به چشم تو دارم
آقام حسن جان
حاجت گرفته قاتلم
داره می سوزه حاصلم
زینب بیا خون دلم
میون طشته
برای من دعا کن عمرم به سر رسیده
این زهر پر شرر تا جگر رسیده
اومد زمون جدایی خواهر
رسیده وقت دیدار مادر
آه وواویلاه
دستی پر از کینه رسید
اشکای مادرم چکید
موی سر من شد سپید
تو نو جوونی
دیگه نگید حسن رو با زهر کینه کشتن
اینا منو با داغ مدینه کشتن
خدا می دونه مرگم رو می خوام
مادرم و زد جلوی چشمام
آه و واویلاه
شاعر : محسن طالبی پور
- چهارشنبه
- 3
- آبان
- 1396
- ساعت
- 7:54
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه