دختری درد سرای بدنش را پر کرد
لاله ی خون همه ی پیرهنش را پر کرد
مصحفش از قلم کعب نی آزرده شده
خط کوفی همه ی لوح تنش را پر کرد
گل لبخند به باغ رخ او پژمرده است
ترک سرخ عقیق یمنش را پر کرد
آنقدر گفت پدر با سر بی تن آمد
نفحه ی سیب فضای چمنش را پر کرد
چون خدا خواست که گنجینه ی پنهان باشد
خاک روی بدن بی کفنش را پر کرد
شاعر : امیر خورسند
- جمعه
- ۵
- آبان
- ۱۳۹۶
- ساعت
- ۱۷:۲۴
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیر خورسند
ارسال دیدگاه