غم میخورم با کفترانی که نداری
در حسرت آن آستانی که نداری
این شعر جای روضه هایی که نخواندیم
دفتر به جــای سایبانی که نداری
در خواب دیدم گریه میکردند با هم
رو به ضریحت خادمانی که نداری
رؤیای من , روضه میان "مرقدت" بود
دیگر چه رؤیایی زمانی که نداری
مشهد که رفتم در خیابان هاش حتی
پُر بود از "زائر" , همانی که نداری
میترسم آخر بگذری از قاتلانت
در سینه ات جز مهربانی که نداری ...
شاعر : حمیدرضا محسنات
- جمعه
- 5
- آبان
- 1396
- ساعت
- 18:10
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حمیدرضا محسنات
ارسال دیدگاه