بند اول
کارم شده چهل سال/دعا و گریه زاری
دعا شده بهونه/مگه خبر نداری؟!
یه نیمه روزی کشتن/تو کربلا بابامو
همه برادرامو/عموی باوفامو
سراشونو بریدن و_رو نیزه ها کشیدن و
با نعل تازه ای خدا_روی اونا دویدن و
دیدم که میبرید سر و
دیدم زجه ی مادر و
دیدم هجوم لشکر و
خنجر به حنجر بابا رسیده بود
سر روی دامنه قامت خمیده بود
(مظلوم ابالشهید)
بند دوم
کارم شده چهل سال/گریه برای شیرخوار
به این بهونه لعنت/به حرمله هزار بار
دیدم که اون دو ملعون/بهم اشاره کردن
سه شعبه چاره کردن/گلوشو پاره کردن
شاهد قبر کوچیکی_تو کربلا منم منم
شاهد راس کوچیکی_رو نیزه ها منم منم
دیدم و میکشم عذاب
دیدم و دارم اضطراب
دیدم شکایت رباب
گهواره خالی و نجوای لای او
در بین ازدحام مُردم برای او
(مظلوم اخالشهید)
بند سوم
کارم شده چهل سال/گریه واسه اسارت
یادم نمیره بزمه/حرامی و جسارت
کوچه به کوچه رفتم/محله ی یهودی
از اونجا یادگاری/دارم فقط کبودی
چشای بی حیا بود و_خنده ی شامیا بود و
سر بابامو میدیدم_که زیر دست و پا بود و
دیدم و میکشم عذاب
دیدم سر به خون خضاب
دیدم بزم می و شراب
میزد به لعل گل با چوب خیزران
لعلی که بوسه زد جدم نبی بر آن
(مظلوم ابالشهید)
شاعر : امیرحسین سلطانی
- جمعه
- 5
- آبان
- 1396
- ساعت
- 19:24
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه