جواب:
عمریه گریونم
برلب اومد جونم
روز و شب روضه به یاد کربلا میخونم
ـــــــ••••••ـــــ
الوداع ای گریه های نیمه شب هام
الوداع سجاده ی گریه و نجوام
میرم و راحت میشم از غصه هایی
که چهل ساله کشیدم بعد بابام
لحظه لحظه هردم
طی شد عمرم با غم
الوداع ای مونس چشمانم اشک ماتم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاطرات غربت و دیگه نمیخوام
زخم کاری زد به قلبم تیغ دشنام
کربلا خیلی مصیبت ها رو دیدم
اما روضم این شده: الشام ،الشام
ما کجا و دشنام
سنگ از روی بام
هیچ غمی نمیرسه به پای غمهای شام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاد عــــمه زینبــــی که نیمه جونه
عمریه اشک از دو چشم من روونه
کاش می رفت از یادم اون لحظه که دیدم
عمه زینب رو به زیر تازیونه
چشم من میباره
این برام آزاره
جای اهل بیت عصمت کوچه و بازاره؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاد اون سه ساله ای که بی قراره
واسه دیدن باباش چشم انتظاره
از رو نی بابا خودش دیده ، رقیه
روی خارای مغیلان پا میزاره
دختری که تنها
هی صدا زد بابا
تا کتک میخورد میگفت مادرم یازهرا
شاعر : عبدالزهرا هاشمیان
- جمعه
- 5
- آبان
- 1396
- ساعت
- 19:41
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
عبدالزهرا هاشمیان
ارسال دیدگاه