بابا بیا یکم منو بغل بگیر
بابا ببین داغ تو کرده من رو پیر
ناز منو عمه با گریه میکشه
خون لبت این دخترت رو میکُشه
کاشکی تورو بینمت
کاشکی تموم شه این بلا
دختر شاه عالمم
کارم رسیده تا کجا
.......
گوشوارمو ندیدی حرمله کشید
شکرخدا عمه به داد من رسید
از روی بام سنگ میزدن به دخترت
خیلی شدم بابا شبیه مادرت
زحمت به عمه میدمو
سخته برام این زندگی
سربار خواهرت شدم
میمیرم از شرمندگی
.....
زیر چشام کبود و سرخ و نیلیه
رو صورتم جا ضربه های سیلیه
پاهای من زخمی شده از آبله
دلگیرم از این خنده های حرمله
زیر فشار ضربه ها
معجر و محکم میگیرم
اونقد میگم حسین حسین
تا تو خرابه بمیرم
.....
با سربیا دیدار این ویران نشین
بابا بیا زخم رو دستامو ببین
شونه بزن موی گره دار منو
بابا ببین این رنگ رخسار منو
ببخش اگه لباس من
پاره و نامرتبه
این جون مونده نازنین
از لطف بی بی زینبه
شاعر : هاشم محمدی آرا
- جمعه
- 5
- آبان
- 1396
- ساعت
- 19:52
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
هاشم محمدی آرا
ارسال دیدگاه