رفتی تو و هستم حیرونت
حیرون موی پریشونت
از روی نیزه نگاهی کن
قربون چشمای گلگونت
جون رقیه قرآن بخون باز تا که دلم آروم بگیره ای برادر
بیا دعا کن تا پای نیزه زینب برای تو بمیره ای برادر
از کنج پلکای ترت
نگاهی کن به خواهرت
به خواهر غم پرورت
غریب مادرم حسین
زینب تو کوفه گرفتاره
چارش شده دیگه بیچاره
حالا توی شهر مرتضی
در به در کوچه بازاره
هنوز برادر باور نکردم دستم رو بستن و شدم اسیر کوفه
از روی نیزه ببین چه کردن با سرو روی دختر امیر کوفه
رو شونه هام ببین غم و
کوفه شکست غرورم و
شکست دل صبورم و
غریب مادرم حسین
شاعر : محسن طالبی پور
- شنبه
- 6
- آبان
- 1396
- ساعت
- 10:51
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه