هيچ كس غربت خونيـن تورادرك نكرد
عشق وآئيـن توودين تورادرك نكرد
گرچه برمـردم جاهل تو«سلوني» گفتي
يك نفرديـدة حق بين تورا درك نكرد
باربرداشتي از دوش همـه خلق وكسي
كوله بار غـم سنگيـن تورادرك نكرد
هـركـه دلــدادة ايمـان وولاي تونشد
معنـي مكتـب وآئيـن تورادرك نكرد
همه ديدند كه خون سـرت ازفرقت ريخت
يك نفرمحنت ديـرين تورادرك نكرد
جزتواي صبح سعـادت بخدا هيچ كسي
لـّذت رفتن شيــرين تورادرك نكرد
بعـد پـرپـرشـدنت اي گل ايثار، كسي
چمـن غـرق ريـاحين تورادرك نكرد
ره بـه سرچشمـة خورشيـد نيابدهرگز
هركسي مصحف زرّين تورادرك نكرد
جزتوكزحال «وفائي»همـه دم باخبـري
هيچ كس حالت مسكين تورادرك نكرد
شاعر:غلامرضا سازگار
- یکشنبه
- 15
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 12:18
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه