پرپر زدن دختر من را دیدید
افتاد ز پا و همگی خندیدید
ای مردم شام ننگ بر نام شما
بر عاقبت خویش نمی اندیشیدید
چون کار شما چیدن و برچیدن بود
نشکفته گل گلشن من را چیدید
گوشش شده پاره و نبیند چشمش
خلخال سه ساله مرا دزدیدید
یک لحظه زمین نبود تا من بودم
افتاد ز روی ناقه و نشنیدید
در سلسله زلف نه در بند شماست
جرمش چه بود چرا نمی پرسیدید
یک روز پی کشتن ما جمع شدید
در ظلمت شب چرا پی خورشیدید
حق روشن و پیش رویتان بود ولی
یکباره به سمت کافران چرخیدید
می گفت یزید آنچه در بذم شراب
انکار نکردید پی تمجیدید
پر گشته شکم ها همه از مال حرام
زین روست ز اولاد علی ببریدید
طفلان یتیم من همه بیدارند
کز ضعف نخفته و شما خوابیدید
آیینه من و طفل من و طلعت ماه
صد سنگ بر این آینه ها کوبیدید
بیرون نکنند هیچ کس را ز دیار
کردید برون چرا پی تبعیدید
من سبط رسول مرسلینم مردم
یا بی خبرید یا پی تردیدید
کشتید مرا دختر من را نکشید
از کشتن من شما نمی ترسیدید
کور است دو چشم و کر بود گوش شما
آوای غریبی مرا نشنیدید
در کنج خرابه پنجه بر خاک کشید
بیهوده پی عزای او نالیدید
شاعر : جواد کلهر
- سه شنبه
- 23
- آبان
- 1396
- ساعت
- 12:2
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
جواد کلهر
ارسال دیدگاه