آنانکه به کینه خو نمودند
مرگ همه آرزو نمودند
گفتند مراد ما حسین است
اما به یزید رو نمودند
از کوفه و کوفیان عجب نیست
حق را به چه بازگو نمودند
شهری که علی ولی آن بود
تیغی به سرش فرو نمودند
یک عمر به چاه درد دل کرد
چون خار به چشم او نمودند
مسلم که سفیر کوفه گردید
بی عزت و آبرو نمودند
او را که سلام حق بر او باد
بیگانه و فتنه جو نمودند
اما به سپاه حیدریون
رزم آور و رزمجو نمودند
جز طوعه نداشت او پناهی
درمانده و کو به کو نمودند
چون خرقه نخ نمای خود را
با کشتن او رفو نمودند
مردی که سراب در برش بود
با حرمله روبرو نمودند
چون تیر سه شعبه های خود را
آماده بَرِ گلو نمودند
می گفت از این سفر حذر کن
با اشک چو گفت و گو نمودند
وقتی سر او ز تن جدا شد
قلاب ز تارمو نمودند
در کرببلا نبود مسلم
تکیه همه بر عمو نمودند
از بهر نماز عشق آن روز
با خون شهدا وضو نمودند
جسم شه بی سر و کفن را
با نیزه چو زیر و رو نمودند
یک مادر قد خمیده افتاد
گودال پر از عدو نمودند
با آب دودیده راس شه را
حوران همه شست و شو نمودند
گلبرگ تنش که ریز گردید
او را چو گلاب بو نمودند
شاعر : جواد کلهر
- سه شنبه
- 23
- آبان
- 1396
- ساعت
- 17:59
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
جواد کلهر
ارسال دیدگاه