بگیر ای زهر نفسهامو تا که راحت بشم
خدا تنها می دونه که دارم چی می کشم
ای زهر دوباره اومد عطر یاس
ای زهر بیا و من رو کن خلاص
ممنونم ازت لطفی کن به من
بسوزونم و آتیشم بزن
پر از دردم غم غربت امونم و برید
کوچیک بودم یکی پنجه رو قلب من کشید
یادم نمی ره چی اومد سرم
یادم نمی ره اشک مادرم
چاره ای نبود راه و بسته بود
روی مادرم شده بود کبود
شب و روزم فقط اشکه باید زاری کنم
توی کوچه برا مادر نشد کاری کنم
انگار افتاده بودم تو قفس
می زد مادر من نفس نفس
جلوی چشام مادرم رو زد
ولی کاش می زد منو با لگد
شاعر : محسن طالبی پور
- چهارشنبه
- 1
- آذر
- 1396
- ساعت
- 11:9
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه