پاره های جگرت بغض تو را فاش نمود
قاتلت غیر همان کوچه ی تاریک نبود
وسط کوچه ی غم پیش دو چشمان ترت
ضرب سیلیه عدو چید همه بال و پرت
درد آن کوچه و شب بغض شبانگاهت شد
قوت هر روز و شبت اشک غم و آهت شد
غربت خانه ی تو از همه دنیا سر بود
چشم عالم ز غریبی تو هردم تر بود
تا که آن طشت پر از خون تورا خواهر دید
بی هوا از ته دل آه غریبانه کشید
طشت دیگر به خدا قلب جهان را خون کرد
زینب از دیدن آن دیده ی خود جیحون کرد
وحید زحمت کش شهری
- جمعه
- 11
- آبان
- 1397
- ساعت
- 11:53
- نوشته شده توسط
- وحید زحمت کش شهری
- شاعر:
-
وحید زحمتکش شهری
ارسال دیدگاه