دختر زهرا و دختر بارونم
آمنه ی بابا سکینه خاتونم
من دختر شاه کر ب و بلام
پرچمدار راه کرب و بلام
من محزون غم خون خدام
که فقط شده آه همه ی نفسام
نور دو عینم
در شو رو شینم
بنت الحسینم
توی دلم داغ کرب و بلا دارم
وقتی پریشونم رو به خدا دارم
کرب و بلا جگرم روسوزوند
به خدا جگر مادرم رو سوزوند
کرب وبلا سپرم رو گرفت
توی تنگ غروب پدرم رو گرفت
وای ازغم دل
از قوم غافل
از زجر قاتل
اثر زخما رو روی پرم دارم
یادگارازنیزه روی سرم دارم
یادم مونده توی بزم شراب
بسته بودنمون با یه تیکه طناب
یادم مونده بین آتیش و دود
می زدن ماها رو تومحل یهود
وای از اسارت
وای از حقارت
وای از جسارت
شاعر : محسن طالبی پور
- یکشنبه
- 5
- آذر
- 1396
- ساعت
- 13:51
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه