حضرت سکینه(س)

مرتب سازی براساس
 اسماعیل تقوایی

زمزمه ونوحه وفات حضرت سکینه _سکینه دختر خون خدایم * اسماعیل تقوایی

1180

زمزمه ونوحه وفات حضرت سکینه _سکینه دختر خون خدایم زمزمه ونوحه وفات حضرت سکینه
سکینه دختر خون خدایم
به دل داغ غمی مانده برایم
زدشت کربلا تا آخر عمر
عزادار شهید سر جدایم
واویلا واویلا، آه و واویلا، آه و واویلا، آه و واویلا 2
____________________________
خودم دیدم گلان باغ زهرا
شده پرپر میان دشت وصحرا
خودم دیدم غریبانه پدر را
میان کشتگان وامانده تنها
واویلا...
_____________________________
به خاطر دارم آن آخر وداعش
بنالیدم بیفتادم به پایش
برای اینکه ماند پیش دختر
در آندم گریه ها کردم برایش
واویلا....
_____________________________
خودم دیدم سر از تن جدایش
بدیدم عمه را با گریه هایش
خودم دیدم تنش عریان به خاکست
خراشیدم رخ وکردم صدایش
واویلا...
____

  • جمعه
  • 10
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 22:53
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
استاد حاج غلامرضا سازگار

نوحه حضرت سکینه(س),(اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم)به همراه سبک سنتی *استاد حاج غلامرضا سازگار

9871
9

نوحه حضرت سکینه(س),(اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم)به همراه سبک سنتی اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم
چادرم چادرم برده شد ز سرم
خون رود از چشم ترم بابا
گَرد صحرا شد معجرم بابا

ابی عبدالله، ابی عبدالله
اَبَتا اَبَتا کوفیان چه بدند
عوض تسلیت عمه­ام را زدند
موی من از خون تو گلگون شد
جگرم خون شد، جگرم خون شد
ابی عبدالله، ابی عبدالله
خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر
خیز و ما را به سوی مدینه ببر
کوفیان ظالم کودکان تنها
تو و خاک و خون ما و دشمن ما
ابی عبدالله، ابی عبدالله
پیکرت مانده در دشت کرب و بلا
با سرت می­روم سوی شام بلا
اشکم آب غسل تنت بابا
خاک صحرا شد کفنت بابا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
بر دل عالم از غم شراره زدم
بوسه بر حنجر پاره پاره زدم
وقت بوسیدنت کعب نی خوردم
دم­

  • چهارشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

متن گریز مداحی برای یتیمان امام حسین (ع) *

2326

متن گریز مداحی برای یتیمان امام حسین (ع) #امام_حسين_ع
خداوند در سوره ماعون آيه ٢ مى فرمايد : فذالك الذى يدع اليتيم يعنى : اين همان كسى است كه يتيم را مى راند ، آقاى قرائتى در تفسير نور آورده :( دعّ )يعنى راندن به سختى و خشونت و ترغيب ديگران است

از همينجا دلها را روانه كربلا مى كنيم ، آن لحظه اى را بياد مى آوريم كه دشمنان پس از شهادت امام حسين و يارانش و تسابق القوم على نهب بيوت آل الرسول و قرة عين الزهراء البتول دشمنان سبقت مى گرفتند بر غارت اهل بيت پيامبر و نور چشم حضرت زهرا سلام الله عليها ، اما سخت تر از آن لحظه اى بود كه سكينه دختر امام حسين آمد بر بالاى جنازه ى بى سر پدر

قَالَ الرّاوى: ثُمَّ اءَنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَد

  • یکشنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 10:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر برای وفات حضرت سکینه سلام الله علیها -(بی بی سکینه جانم فدایت) * امیر عباسی

1360
2

شعر برای وفات حضرت سکینه سلام الله علیها -(بی بی سکینه جانم فدایت) بی بی سکینه جانم فدایت/سوزد چو شمعی دل در عزایت

ای گوهر نایاب/کوکب و مهتاب/بضعه ی ارباب

آه آه و واویلا...

آرام ِ جان خون خدایی/تو یادگار کرببلایی

تو نور دلهایی/جان بابایی/بنت الزهرایی

آه آه و واویلا...

تو دیده ای قامت خمیده/تن ِ پر از خون ، سر ِ بریده

آه از ظلم اعدا/بعد از عاشورا/چه شد با شما

آه آه و واویلا...

دشمن به عترت کرده جسارت/عترت کجا و رنج اسارت

آه آل پیمبر/یک جمع کافر/روضه ی معجر

آه آه و واویلا...

  • یکشنبه
  • 6
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها -(حضرت بِنتُ الحسین جانش فدا) * امیر عباسی

790
1

شعر نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها -(حضرت بِنتُ الحسین جانش فدا) حضرت بِنتُ الحسین جانش فدا
شد زِ داغ کربلا شد زِ داغ کربلا
شد سکینه زائرِ خون خدا
آه و صد واویلتا آه و صد واویلتا
میرَوَد در بَرِ،دلبرِ بی سرش
با دلی پر غم و،با دو چشم ترش
اَبتا یا حسین...

پنجمِ ماهِ ربیعُ الاوّل و
سینه ها دارُالبُکا سینه ها دارُالبُکا
زنده شد بَهر مُحبّین حسین
ماتم کرببلا ماتم کرببلا
یاد آن لحظه که،با غم و سوز و آه
گشته بنتُ الحسین،عازم قتلگاه
اَبتا یا حسین...

عمه جان دیگر به قلبم صبر نیست
آه و صد واویلتا آه و صد واویلتا
این تنِ خونین و بی سر جسمِ کیست
آه و صد واویلتا آه و صد واویلتا
گلشن مصطفی عطر یاسش چه شد
پدرِ بی سرم،پس لباسش چه شد
ابتا یا حسین...

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:05
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا حضرت سکینه _من دختر حسین(ع)وربابم، سکینه ام * اسماعیل تقوایی

949
1

یا حضرت سکینه _من دختر حسین(ع)وربابم، سکینه ام یا حضرت سکینه(ع)
من دختر حسین وربابم سکینه ام
اندر فراقشان به فغان در مدینه ام

آن لحظه های بودنشان یاد آورم
ازسینه ناله ها زده فریاد آورم

با کاروانشان شده ام راهی سفر
هم آن سفر که کرد مرا زار وخونجگر

مقصود کاروان پدر دشت کربلا
آنجا که بود قافله را مرکز بلا

آمد مصاف قافله با لشگر عدو
بگرفت جیش حق زگرداب خون وضو

دیدم گلان فاطمه یک یک فدا شدند
سرها زپیکران شهیدان جدا شدند

میدان که رفت بوسه زدم روی اکبرم
چندی گذشت رفت زدستم برادرم

گفتم عمو تشنه ام آبی رسان حرم
رفت و دگرنیامد علمدار محترم

دیدم سه شعبه تیرو گلوی برادرم
در انتظار که سیراب کنندش، مادرم

آه از وداع آخر بابا و دخترش
گریان نشسته

  • شنبه
  • 11
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
حاج علی انسانی

ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من *حاج علی انسانی

3219

ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من
بر سوز دلت سوخت دلِ مركب من
از بابِ جگر سوخته ات بوسه مخواه
ترسم كه بسوزد رُخ تو از لبِ من
شاعر:علی انسانی

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

شعر حضرت سکینه(ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود) *استاد سید رضا موید

3444
1

شعر حضرت سکینه(ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود) ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهره اش ز عصمت و عفت نقاب بود
پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینۀ تمام نمای رباب بود
نامش که بود آمنه مادر سکینه خواند
کآرام بخش جان و دل مام و باب بود
پیوند بست عشق حسین و رباب را
یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود
این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی هم رکاب بود
در کربلا حماسۀ اشک و پیام داشت
گلواژۀ قیام و گل انقلاب بود
او را اگر حسین به همراه برده است
نِی حُسن اتفاق که یک انتخاب بود
در پاسخ عطش زدۀ نوگلان عشق
آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود
لب های خشک و تشنۀ او را به هر سوال
یک مدّ آه، فاصله، وقت جواب بود
می کرد ناله اش جگر سنگ را کباب
از بس دلش ز

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

آتش درون -(وقتی نشست در بر بابای بی سرش) *استاد سید هاشم وفایی

752

آتش درون -(وقتی نشست در بر بابای بی سرش) وقتی نشست در بر بابای بی سرش
چهره نهاد بر روی رگهای حنجرش
از آتش درون دلش شعله می کشید
اشکی که می چکید زچشمان اطهرش
اوکرده بود نذر رگ حنجر پدر
چشمی که بود چشمه ی جوشان کوثرش
دختر گرفته بود تنش راببر ولی
بابا گشوده بود بغل بهر دخترش
ازگوش پاره کرد فراموش تاکه دید
این گوشوار عرش فتاده است در برش
تنها نمی گریست به گودال قتلگاه
آمد صدای ناله ی جانسوز مادرش
پرپر زد ونکرد پدر را رها ، اگر
از ضرب تازیانه پر از زخم شد پرش
عمه به ناله گفت عزیز برادرم
باید که بوسه زد به گلوی مطهرش
با جوهری زاشک «وفایی» رقم بزن
دیدم پیام می چکد از خون حنجرش

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

راوی -(راوی کرب و بلا دارد روایت می کند) * مهدی رحیمی زمستان

1354
1

راوی -(راوی کرب و بلا دارد روایت می کند) راوی کرب و بلا دارد روایت می کند
از جدایی سر و تن ها حکایت می کند
شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین
بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند
چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش
تا همیشه مجلس مارا کفایت می کند
راوی کرب و بلا با روضه های مستند
تازه در روز قیامت او قیامت می کند
نام زیبایش برای بردن قلب حسین
با رقیه با علی اصغر رقابت می کند
تا رقیه می رسد محو سکینه می شود
هرچه می گوید حسین،عباس اطاعت می کند
آه «اَیْنَ عمِّیَ الْعباس» او هم نکته ای ست
که خیال بچه‌ها را آه راحت می کند
شمر یک بیماری سخت است که در قافله
به تمام مردها دارد سرایت می کند
درتمام راه هم بر ضرب و شتم بچه‌ها
شمر فرمان می دهد خولی ا

  • چهارشنبه
  • 23
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها -(پَنجِ ربیع الاول و سوزی به سینه) * امیر عباسی

579

شعر رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها -(پَنجِ ربیع الاول و سوزی به سینه) پَنجِ ربیع الاول و سوزی به سینه
تسلیت بادا رحلتِ بی بی سکینه
واویلتا واویلتا آه و واویلا...

شده با کوهی از غم و رنج و ماتم ها
اَدیبه آل حسین مهمان بابا
واویلتا واویلتا آه و واویلا...

آن مظهر حِلم و صبر و ذکر و مناجات
رَوَد به پیش خواهرش رقیه سادات
واویلتا واویلتا آه و واویلا...

جان داده با یاد غمِ عُظمای دلبر
به یاد مظلومی که شد لب تشنه بی سر
واویلتا واویلتا آه و واویلا...

بابایش را در قتلگاه دیده جان بر لب
گفتا که این پیکرِ کیست عمه جان زینب
واویلتا واویلتا آه و واویلا...

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:53
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)من دختر شاه مدینه ام ای دل * محمود اسدی

1255
1

(زمزمه)من دختر شاه مدینه ام ای دل من دختر شاه مدینه ام ای دل
همبازی اصغر سکینه ام ای دل
صد کوه درد و غم به شانه ام بردم
چون عمه ام زینب منم کتک خوردم
وقتی که معجر کشیدن از سر
شد چشمم از سیلی تار
صورتمو با آستین پوشوندم
از چشم هیز انظار

من پیکر بابا بدون سر دیدم
از حنجر خشکش صدایی بشنیدم
گوشواره از گوش رقیه غارت شد
دیدم که بر عمه چطور جسارت شد
دیدم تو بازار دور و بر ما
حرامیا خندیدن
ما بی قرار و زنای شامی
با خنده می رقصیدن
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • سه شنبه
  • 14
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 02:13
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای *استاد حاج غلامرضا سازگار

3423
2

تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرا رکن زینبی
دشمن ذلیل عزّ و وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای
شاعر:غلامرضا سازگار

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت سکینه علیه السلام در کنار آب در ره شام -( شنیدستم ز ارباب مقاتل ) *

3449

شعر  زبانحال حضرت سکینه علیه السلام در کنار آب در ره شام -( شنیدستم  ز ارباب مقاتل  ) شنیدستم ز ارباب مقاتل
حدیثی را که سوزد خرمن دل
قضا را کاروان آل طاها
که کشتیشان نشسته بود در گل
کنار جوی آبی در ره شام
برای استراحت کرد منزل
همه لب تشنگان بازوی عشق
که شرح تشنگی شان هست مشکل
پی رفع عطش با ناله و آه
زلال اشک را گشتند ساحل
سکینه دختر سلطان خوبان
کزو سوز عطش گردید کامل
کند او پر ز آب یاد بابا
لبانی تشنه بودش در مقابل
چنین می گفت آن فرزانه دختر
که گفتارش زند آتش به حاصل
بر من برگو به وقت بودن باب
کجا بودی کجا بودی تو ای آب
چرا شرمی تو از داور نکردی
حیا از روی پیغمبر نکردی
به دشت کربلا ما تشنه بودیم
چرا فریادها باور نکردی
علی اکبر ما تشنه جان داد
چرا رحمی تو بر اکبر نکردی
تن قاسم ب

  • سه شنبه
  • 30
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

اُنس -(درخانه ی خویش تا سکینه دارد) *استاد سید هاشم وفایی

1005

اُنس -(درخانه ی خویش تا سکینه دارد) درخانه ی خویش تا سکینه دارد
الفت به رباب یا سکینه دارد
پیش همه باعث شگفتی شده است
اُنسی که حسین با سکینه دارد

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

زمینه رحلت حضرت سکینه(س) -(چشامو دارم میبندم ) * مجتبی صمدی شهاب

898
1

زمینه رحلت حضرت سکینه(س) -(چشامو دارم میبندم ) چشامو دارم میبندم
به روی غم و غربت این دنیا
با دل خسته دیگه
من میرم به سفر کنار بابا
عمریه که میسوزم
بیاد غمایی که کشیدم
نمیره از خاطرم
سر بابا مو رو نیزه دیدم
وای۲ امون ای دل ای دل ای دل
خاطرات کربلائی
همیشه توی خاطرهء من هست
چطوری یادم بره که
دشمن بی حیا دست ما رو بست
یه طرف عمّه بود و
طرف دیگه برادرم بود
زیر دست و پا رو خاک
سه ساله رقیه خواهرم بود
وای وای امون ای دل ای دل ای دل
آه حسرت میکشم
یاد اصغر شیشماهه می اُفتم
یادمه که بارقیّه
من لالایی واسه علی میگفتم
یادمه تو کربلا
از سوز عطش چقد بیتاب بود
مادرش تو خیمه ها
به دنبال یک جرعهء آب بود
وای وای امون ای دل ای دل ای دل
یادمه وقتی عموجون
تش

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 21:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
حاج علی انسانی

شعر رباعی حضرت سکینه علیهاالسلام -(ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من) *حاج علی انسانی

799

شعر رباعی  حضرت سکینه علیهاالسلام -(ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من) ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من
بر سوز دلت سوخت دلِ مرکب من
از بابِ جگر سوخته‌ات بوسه مخواه
ترسم که بسوزد رُخ تو از لبِ من

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زبان حال حضرت سکینه -(مپرس ای عمه از بابا سرت کو؟) * اسماعیل پور جهانی

943
1

زبان حال حضرت سکینه  -(مپرس ای عمه از بابا سرت کو؟) مپرس ای عمه از بابا سرت کو؟

لباس کهنه و انگشترت کو؟

به رگهای بریده پاسخت چیست؟

اگر پرسد که خواهر معجرت کو؟

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(بیا عمه شبِ تارم سحر شد) * هستی محرابی

1204

حضرت رقیه س -(بیا عمه شبِ تارم سحر شد) #نذر_غربت_حضرت_رقیه_س

شنیدم شاخه‌ی گل بی ثمر شد
به گلشن آتش کین شعله‌ور شد

شنیدم عصرِ عاشورای خونین
حرم از آتش کین پر شرر شد

شنیدم زیرِ تیر و نیزه آن شب
حریمِ آل طاها در خطر شد

ز دشت کربلا تا شام و کوفه
تنی با راسِ خونین همسفر شد

شنیدم از جفای زجر کافر
ز کعب نیزه زخمی کارگر شد

"شنیدم گفت خولی در دل شب
که لبها از عطش خشکیده‌تر شد

تصوّر کردنش هم کارِ ما نیست
که بینی بلبلی بی بال و پر شد

چها بگذشته بر آن نازدانه
به طفلی قسمتش درد کمر شد

کجا طفلی شبانه کنج ویران
شبش از غصه اینگونه سحر شد

ببینی ظالمی با چکمه هایش
به آن کودک شبانه حمله ور شد

ببینی مهدِ اصغر را ربودند
پس از آن مادری آشفته‌

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر حضرت سکینه (س) -(یا حضرت سکینه،هستی تو بی قرینه) * رضا یعقوبیان

744

متن شعر حضرت سکینه (س)  -(یا حضرت سکینه،هستی تو بی قرینه) یا حضرت سکینه،هستی تو بی قرینه
در گلشن ولایت،تویی گل مدینه
واویلتا واویلا۴

دختر شاه دینی،فرشته ی زمینی
بین زنان عالم،چون عمه بهترینی
واویلتا واویلا۴

حق الیقین سکینه،حصن حصین سکینه
هستی برای شیعه،حبل المتین سکینه
واویلتا واویلا۴

تو نور عالمینی،بر شیعه نور عینی
همرزم عمه زینب،تو دختر حسینی
واویلتا واویلا۴

تو دیده ای سکینه،رنج و غم و بلا را
همراه آل طاها،ماتم کربلا را
واویلتا واویلا۴

تو دیده ای سکینه،اکبر امید لیلا
ز ظلم دشمن دین،گردیده اربا اربا
واویلتا واویلا۴

تو دیده ای سکینه،از نسل آل هاشم
شد پایمال اسبان،پیکر پاک قاسم
واویلتا واویلا۴

تو دیده ای سکینه،گلوی چاک اصغر
با تیر نانجیبی،شد پا

  • پنج شنبه
  • 7
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر:حضرت سکینه سلام الله علیه * دانیال تقوی

799

شعر:حضرت سکینه سلام الله علیه یک منبر روضه‌ی
حضرت سکینه(س)

دختر دلبر خدا هستم
اسوه ی عفت و حیا هستم
از تبار علی و زهرایم
خون زهرا بُود به رگهایم
آنکه از مرد کور رو گیرد
در ثنایش ملک وضو گیرد
گرچه دختی اسیر بودم من
در اسیری امیر بودم من
من شدم بنده‌ی صبور خدا
آبرو دار سیدالشهدا
یاور اولیا مخدّره ام
پشت زینب در آن مبارزه‌ام
کردم از این مبارزه احساس
عمه جان شد حسین ومن عباس
گریه هامان بری ز خفت بود
استقامت برای عفت بود
چشم دل وا کنی عیان گردد
روضه ام یک به یک بیان گردد
زین سخن گریه را گدایی کن
ته گودال را تداعی کن
تشنه ای زیر دشنه میبینی
دخترانی حزینه میبینی
بین روضه کمی تفکر کن
غارت خیمه را تصور کن
کن تصور رباب مضطر را
نبش قبر علی اصغر را
قاتلم در میان قافله بود
خنده های بلند حرمله بود
داغ من خواهری که شد گم بود
خیل چشمان هیز مردم بود
تا ابد آرزو به دل هستم
نزد ام البنین خجل هستم
گفتم ام البنین نکن یادم
من عمو را به شط فرستادم

  • دوشنبه
  • 28
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 23:40
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

وفات حضرت سکینه(س) * مرتضی محمودپور

656

وفات حضرت سکینه(س) ◾وفات جانسوز
◾حضرت سکینه بنت‌الحسین(س)

ای وارث و شاهد شهیدان خدا
ای گریه‌کن تشنه‌لب کرببلا

تو دختر ارباب وفا،فاطمه‌ای
ای رفته به کوفه،رفته تا شام بلا

در طشت طلا سر پدر را دیدی
ای کشته چوب خیزان،واویلا

در کنج خرابه با رقیه بودی
باگریه نموده‌ای تو روضه برپا

چون عمه خطابه خوانده‌ای ای بانو
تا بر سر نیزه دیده‌ای سرها را

ای عمه‌ی صاحب الزمان دُّر نهان
با ذکر بلند شیعتی روضه‌بخوان

  • پنج شنبه
  • 1
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 00:44
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شعر‌:حضرت سکینه(س) * دانیال تقوی

720

شعر‌:حضرت سکینه(س) وفات حضرت سکینه(س)

منبر توان شرح شأنش را ندارد
در وصف شأنش هر که درکش را ندارد

آن لاله ی بی خار گلزار مدینه
آری سخن میگویم از بی‌بی سکینه

او مایه ی فخر امیرالمومنین بود
بی‌بی زمان سبّ حیدر در کمین بود

روزی میان دشمنان سر داده فریاد
بر خالد عبدالملک لعنت فرستاد

دنیا به خود مانند این دختر ندیده
زهرا ز خود در جان این دختر دمیده

وی هر کسی را در پی دعوت نخواند
خواهد که مجلس های او خلوت بماند

او بذر داغش را به هر قلبی نپاشید
حالا که محَرم گشته اید آماده باشید

از این مصیبت بی امان باید فغان کرد
یک مرد شامی دختر شه را نشان کرد

داده یزید بن معاویه عذابش
روی سر بابای او ریزد شرابش

  • پنج شنبه
  • 1
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 00:53
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

زمینه حضرت سکینه(س) -(بانویِ وِلا سکینه) * الیاس محمدشاهی

450

زمینه حضرت سکینه(س) -(بانویِ وِلا سکینه) بند اول

بانویِ وِلا سکینه
وارثه زهرا سکینه
مولا تَنا سکینه
(اشفغی لَنا2)

ملیکة السَّما،شفیعه ی جَزا

یه عمره بسته ام دَخیل به دَرگَهِ شما
عنایتی به این نوکره ( بده یه کربلا 2)

بی بی جان سکینه

بند دوم

اُسوه ی حجب و حیا
مظلومه ی کرب و بلا
ای دختره خونِ خدا
(اشفعی لنا2)

کرامتت عَیان،بانوی قَهرمان

همسنگره رقیه و نوه ی مرتضی
سنگه صبوره زینبی،(روحی لَکِ الفدا2)

بی بی جان سکینه

بند سوم

آئینه ی فاطمه ای
محبوبه ما همه ای
عشقه شَهِ علقمه ای
(بی خاتمه ای٢)

ذکره مدامه من،بنت الاِمامه من

سکینه جان براین قلبم بیا صفا بده
به این گدای بیچاره (یه کربلا بده2)

بی بی جان سکینه

  • سه شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 22:27
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

حضرت سکینه(س) _من سکینه هستم وبنت الحسین * اسماعیل تقوایی

100

حضرت سکینه(س) _من سکینه هستم وبنت الحسین حضرت حضرت سکینه(س)

من سکینه هستم وبنت الحسین
بر ربابه مادرم نور دوعین

همره بابا برفتم کربلا
داغها دیدم در آن دشت بلا

روز عاشورا درآن میدان خون
بارها جانم شد از پیکر برون

کودکی بودم میان خیمه گاه
لحظه لحظه با خوراک اشک وآه

داغ اکبر، داغ اصغر دیده ام
داغ عباس دلاور دیده ام

دیده ام قامت خمیده عمه را
غم زده، حسرت کشیده عمه را

وای من از آن وداع آخرین
ذوالجناح و مانعی روی زمین

سوی میدان شد ره بابای من
پیش پای اسب او شد جای من

زاسب خود، بابای من آمدبه زیر
در بغل بگرفتم آن روشن ضمیر

گفتمش بابای من میدان مرو
ای که هستی خیمه گه را آبرو

گر روی میدان تو، ما تنها شویم
روبرو با غارت اعدا شویم

گر روی بابای خوبم از برم
کی کشد دست نوازش بر سرم

گفتگوهای من واو شد تمام
شد روانه سوی میدان آن امام

آه از آن دم که در آن جوش وخروش
شیهه های ذوالجناح آمد به گوش

ذوالجناح آمد ولیکن بی سوار
زخمی وخونین برون از کارزار

اهل خیمه جملگی نالان وزار
جمع گشته دور اسب بی سوار

دست بر یال پر از خون می کشند
قلب را از سینه بیرون می کشند

یا رسول ا... بر لبهایشان
ناله ها آید برون از نایشان

ناله هایم از همه شبگیر تر
از همه درماندگان جان سیر تر

من نمی دانم که بابا آب خورد
یا که با لبهای تشنه جان سپرد

آه و واویلا که من گشتم یتیم
در سرای بی کسی باشم مقیم

شعر:اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

حضرت سکینه(س)مدح و مرثیه -( بار دیگر عزای عاشوراست ) * امیر عظیمی

2713
1

حضرت سکینه(س)مدح و مرثیه -( بار دیگر عزای عاشوراست ) بار دیگر عزای عاشوراست
از غمی بی قرینه باید گفت
دو سه خط سوگواره ی غربت
در عزای سکینه باید گفت

قطره از وصف بحر درمانده
من کجا، مدح دختر ارباب
ای که بوده حسین مداحت
السلام ای سکینه بنت رباب

در کرامات حضرتش کافیست
شیر او را رباب داده، همین
در غریبی او فقط بنویس
به عمو مشک آب داده، همین

کربلا بود دشتی از روضه
او بلاهای خویش را دیده
در عبایی پر از علی اکبر
روح بابای خویش را دیده

روضه می خواند دور دارالحرب
نعش ها را یکی یکی که شمرد
دید بابا علیِ اصغر را
به امیدی گرفت و با خود برد

پدر آمد ولی چه آمدنی!
غرق خون کرد چشم قافله را
دید دور جنازه ی اصغر
همه گفتند لعن حرمله را

از وداع سکینه و ارباب
ج

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

السلام علیک یا سکینه بنت الحسین -( دل شود از این روایت آبِ آب ) *

1676
1

السلام علیک یا سکینه بنت الحسین -( دل شود از این روایت آبِ آب ) دل شود از این روایت آبِ آب
گفته اربابم سخن چون دُرِّ ناب:

«دوست دارم خانه ای را که در آن
میرسد صوتِ سکینه و رباب...»

پوریا باقری

  • جمعه
  • 3
  • دی
  • 1395
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت سکینه -( دختر زهرا و دختر بارونم ) * محسن طالبی پور

5914
10

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت سکینه -( دختر زهرا و دختر بارونم ) دختر زهرا و دختر بارونم
آمنه ی بابا سکینه خاتونم
من دختر شاه کر ب و بلام
پرچمدار راه کرب و بلام
من محزون غم خون خدام
که فقط شده آه همه ی نفسام
نور دو عینم
در شو رو شینم
بنت الحسینم

توی دلم داغ کرب و بلا دارم
وقتی پریشونم رو به خدا دارم
کرب و بلا جگرم روسوزوند
به خدا جگر مادرم رو سوزوند
کرب وبلا سپرم رو گرفت
توی تنگ غروب پدرم رو گرفت
وای ازغم دل
از قوم غافل
از زجر قاتل

اثر زخما رو روی پرم دارم
یادگارازنیزه روی سرم دارم
یادم مونده توی بزم شراب
بسته بودنمون با یه تیکه طناب
یادم مونده بین آتیش و دود
می زدن ماها رو تومحل یهود
وای از اسارت
وای از حقارت
وای از جسارت

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود س

  • یکشنبه
  • 5
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه حضرت سکینه بنت الحسین سلام الله علیها -(پنجِ ربیع و داغی دیرینه) * امیر عباسی

761

نوحه حضرت سکینه بنت الحسین سلام الله علیها -(پنجِ ربیع و داغی دیرینه) پنجِ ربیع و داغی دیرینه
روز عزای بی بی سکینه
نوحه بر لبِ اهلِ وِلا
دلها بر مصیبت مبتلا
زین غم شد مدینه کربلا
ای وای واویلا واویلتا...
در جنّت باشد صاحب عزایش
مادرش رباب گریان برایش
عُمری بوده یاد دلبرش
یادِ بابای بی لشکرش
یادِ پاره پاره پیکرش
ای وای واویلا واویلتا...
روزی در بین غوغا و جنجال
آمد این بانو در بین گودال
گفتا ای بابای تشنه لب
شدیم زین مصائب جان بر لب
اُنظُر اِلیٰ عَمّتي زینب
ای وای واویلا واویلتا...

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

بی بی سکینه -(به نور قدسی زهرا به همت زینب) * سید پوریا هاشمی

1196

بی بی سکینه -(به نور قدسی زهرا به همت زینب) به نور قدسی زهرا به همت زینب
به نطق محکم زهرا به عزت زینب
به سجده ی شب زهرا به طاعت زینب
به قامت خم زهرا به غربت زینب....
که تا قیام قیامت همیشه مجنونم
دخیل چادر بی بی سکینه خاتونم..

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد