دیگر یتیم های علی بی پدر شدند
گویا دوباره خسته و بی بال و پر شدند
چشمم به حال و روز دلم گریه می کند
دیگر تمام ثانیه ها بی ثمر شدند
آری تمام گریه کنان غم علی
هم ناله با ستاره و شمس و قمر شدند
امشب تمام خانه عزادار زینب است
بی تاب رد خون دلی روی سر شدند
تابوت نیمه جان کسی نیمه های شب
دلها مقیم روضه ی دیوار و در شدند
گویا دوباره خاطره ها زنده می شود
حتماً دوباره دخترکان خون جگر شدند
از روضه ای که قافیه اش دود و آتش است
چشمان بی قرار سماوات تر شدند
www.beithayesookhte.blogfa.com
- دوشنبه
- 16
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 13:9
- نوشته شده توسط
- وحید محمدی
ارسال دیدگاه