• دوشنبه 3 دی 03


متن شعر شهادت حضرت رقیه (س) -( از ضربِ سیلی بابا )

5907
6

از ضربِ سیلی بابا، صورتِ من کبوده (2)
کاشکی اون شب رقیه، در آغوشِ تو بوده (2)
دلتنگم از فراقت، اشکِ چشامو ببین (2)
دردِ یتیمی واسه، سه ساله خیلی زوده (2)

از بیقرای تو، چه غصه ها که خوردم (2)
عمه نبود تا حالا، از غمِ تو می مردم (2)

بابا گلِ امیدم، آخه سیرت ندیدم (2)

گوشواره مو ز گوشم، یه ظالمی کشیده
این لاله ی گوشامو، با پنجه هاش دریده
گیسوی نازکم رو، تو مشتِ خود پیچیده
پا شو تو آرومم کن با حلقومِ بریده

از دوری تو بابا، دلگیر و دل غمینم (2)
این آرزومه حتی، تو رو تو خواب ببینم (2)

بابا گلِ امیدم ، ای لاله ی شهیدم (2)

مگه خودت، نگفتی میای پیشم میمونی
لالاییِ بابا رو، بازم برام میخونی
برات کنه رقیه، یه سر شیرین زبونی
حالا منو بغل کن، با سرو روی خونی
چیزی ازم نمونده، جز مشتِ استخونی

کبودی سرو روم، ردِ غلاف رو بازوم (2)
منم به مثِ مادر، خون میچکه ز پهلوم (2)

باباییِ شهیدم، ببین چه رنگ پریدم (2)

سرِ بخون تپیده، ای هاله ی دل آرام  
صبحِ غمِ تو بابا، گشته سیه تر از شامِ
بابا خبر نداری، از تلخی های ایامِ (از ماجرای)
چِها گذشته بر این، آهوی صیدِ در دام

بس پا برهنه رفتم، در بین سنگ و خارا
از جای ردِ پاهام، خون مونده نقشِ صحرا

 

شاعر : هستی محرابی

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 9:18
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران